ازدواج اجباری P41
ویو کوک
فکری که کرده بودم حرف نداشت
راننده:قربان عالیه بزارین تماس بگیرم
مکالمه
راننده:سلام اقا ما میخواستیم گزارش یه
ماشین رو بدیم ...........(گزارشات)
کوک:تموم نشد
راننده:چرا قربان بفرماید سوار شین
ویو کوک
نقشم این بود که زنگ بزنیم به پلیس گزارش
ماشین ا.ت رو بدیم بعد من میرم ماشین رو
ازاد میکنم میزارمش توی امارت بعد
که ا.ت رو کشوندم توی امارت دیگه نمیزارم
بره یسسسسس
سوار ماشین شدیم رفتیم
پرش زمانی به موقع رسیدن به شرکت
منشی:س.....سلام اقای جئون
کوک:رئیس شرکت هستش
منشی:ب.....بله
کوک:بریم(روبه بادیگارد ها)
رفتیم در زدم
تق تق تق
ا.ت:بفرماید
کوک رفت داخل با وکیلش
ویو ا.ت
اههه توف به این شانس من چرا کوک اخه اهه
کوک:هه به به بیبی گرلم !
ا.ت:من بیبی گرل تو نیستم
کوک:آه دوباره رفتی تو دنده لج
ا.ت:آقای جئون لطفا بفرماید بشینید من
کار دارم باید برم
کوک:اوکی ولی الان ماشینت دست پلیسه
ا.ت: اهه فا*ک یو
کوک:امممم فا*ک یو یا فا*ک می ؟
ا.ت:یو
کوک:آه دیگه داری تحر*یکم میکنی این
چیه پوشیدی
ا.ت:به تو چه
کوک:ا.ت(عربده)
ا.ت:ل.......لباس(ترس)
کوک:این بهش نمیخوره لباس باشه بیشتر
شبیه یه تیکه پارشه
ا.ت:اصلا به تو چه ها به تو چه بابامی یا
شوهرمی ها؟
کوک:ددیتم
ا.ت:اره مگه سگم باشی
کوک:دیگه داری روی اون سگمو بالا میاری
ا.ت:بزار بالا بیاد ببینم خودت اون اون روت
باهم دو سانتین
کوک:ببرینش تو ماشین(روبه بادیگاردا)
بادیگارد¹:چشم
ویو ا.ت
دوتا بادیگارت قول پیکر امدن بردنم تو ماشین
هی تلاش میکردم فرار کنم نمیشد اه خدا
بردنم تو ماشین کوک هم نشست جفتم
هی دستو پا میزدم ولی فایده نداشت
کوک:هیسسس بیب تا میرسیم عمارت بشین
روش
ا.ت:برو گم شو اشغال
کوک:(پوزخند)
وستای راه بودیم یه جیغ خیلی خیلی بلند
زدم که راننده فرمون رو ول کرد دور خودمون
۱۰ چرج زدیم نزدیک بود تصادف کنیم.....
فکری که کرده بودم حرف نداشت
راننده:قربان عالیه بزارین تماس بگیرم
مکالمه
راننده:سلام اقا ما میخواستیم گزارش یه
ماشین رو بدیم ...........(گزارشات)
کوک:تموم نشد
راننده:چرا قربان بفرماید سوار شین
ویو کوک
نقشم این بود که زنگ بزنیم به پلیس گزارش
ماشین ا.ت رو بدیم بعد من میرم ماشین رو
ازاد میکنم میزارمش توی امارت بعد
که ا.ت رو کشوندم توی امارت دیگه نمیزارم
بره یسسسسس
سوار ماشین شدیم رفتیم
پرش زمانی به موقع رسیدن به شرکت
منشی:س.....سلام اقای جئون
کوک:رئیس شرکت هستش
منشی:ب.....بله
کوک:بریم(روبه بادیگارد ها)
رفتیم در زدم
تق تق تق
ا.ت:بفرماید
کوک رفت داخل با وکیلش
ویو ا.ت
اههه توف به این شانس من چرا کوک اخه اهه
کوک:هه به به بیبی گرلم !
ا.ت:من بیبی گرل تو نیستم
کوک:آه دوباره رفتی تو دنده لج
ا.ت:آقای جئون لطفا بفرماید بشینید من
کار دارم باید برم
کوک:اوکی ولی الان ماشینت دست پلیسه
ا.ت: اهه فا*ک یو
کوک:امممم فا*ک یو یا فا*ک می ؟
ا.ت:یو
کوک:آه دیگه داری تحر*یکم میکنی این
چیه پوشیدی
ا.ت:به تو چه
کوک:ا.ت(عربده)
ا.ت:ل.......لباس(ترس)
کوک:این بهش نمیخوره لباس باشه بیشتر
شبیه یه تیکه پارشه
ا.ت:اصلا به تو چه ها به تو چه بابامی یا
شوهرمی ها؟
کوک:ددیتم
ا.ت:اره مگه سگم باشی
کوک:دیگه داری روی اون سگمو بالا میاری
ا.ت:بزار بالا بیاد ببینم خودت اون اون روت
باهم دو سانتین
کوک:ببرینش تو ماشین(روبه بادیگاردا)
بادیگارد¹:چشم
ویو ا.ت
دوتا بادیگارت قول پیکر امدن بردنم تو ماشین
هی تلاش میکردم فرار کنم نمیشد اه خدا
بردنم تو ماشین کوک هم نشست جفتم
هی دستو پا میزدم ولی فایده نداشت
کوک:هیسسس بیب تا میرسیم عمارت بشین
روش
ا.ت:برو گم شو اشغال
کوک:(پوزخند)
وستای راه بودیم یه جیغ خیلی خیلی بلند
زدم که راننده فرمون رو ول کرد دور خودمون
۱۰ چرج زدیم نزدیک بود تصادف کنیم.....
۷.۲k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.