آﺧﺮش ﻳﻪ روزی ﻫﺠﺮت در ﺧﻮﻧﻪﺗﻮ ﻣﻲﻛﻮﺑﻪ
آﺧﺮش ﻳﻪ روزی ﻫﺠﺮت در ﺧﻮﻧﻪﺗﻮ ﻣﻲﻛﻮﺑﻪ
ﺗـﺎزه اون ﻟﺤﻈﻪ ﻣﻲﻓﻬﻤﻲ ﻫﻤﻪ آﺳﻤﻮن ﻏﺮوﺑﻪ
ﻣﻴـﮕﺬره روزﻫﺎی ﻋﻤﺮت ﺗﻮی ﺟﺎده ﻫﺎی ﺧﻠﻮت
ﺗﺎﺑﺨﻮای ﺑﺮﮔﺮدی ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻢ ﻣﻴﺸﻲ ﺗﻮ ﺑﺎغ ﻏﺮﺑﺖ
واﺳﻪﻣﺎ ﻓـﺮﻗﻲ ﻧﺪاره ﻫﺮﺟﺎ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﺷﺐ ﻧﺸﻴﻨﻴﻢ
دﻟﺨﻮﺷﻴﻢﺑﻪ اﻳﻦ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺳﺤﺮو ﻳﻪ روز ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ
ﺗـﺎزه اون ﻟﺤﻈﻪ ﻣﻲﻓﻬﻤﻲ ﻫﻤﻪ آﺳﻤﻮن ﻏﺮوﺑﻪ
ﻣﻴـﮕﺬره روزﻫﺎی ﻋﻤﺮت ﺗﻮی ﺟﺎده ﻫﺎی ﺧﻠﻮت
ﺗﺎﺑﺨﻮای ﺑﺮﮔﺮدی ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻢ ﻣﻴﺸﻲ ﺗﻮ ﺑﺎغ ﻏﺮﺑﺖ
واﺳﻪﻣﺎ ﻓـﺮﻗﻲ ﻧﺪاره ﻫﺮﺟﺎ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﺷﺐ ﻧﺸﻴﻨﻴﻢ
دﻟﺨﻮﺷﻴﻢﺑﻪ اﻳﻦ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺳﺤﺮو ﻳﻪ روز ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ
۴۰۷
۲۳ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.