چندپارتی چان ☆

Part 3 ☆


تو حال و هوای خودم بودم که احساس کردم دست کسی رو شونمه رومو برگردوندم که با خواهر کوچیکه ا/ت رو به رو شدم ، تا اونجا که یادمه قبل از ا/ت خواهرش خیلی تلاش می کرد که منو به دست بیاره ولی من خودم بودم که عشقمو انتخاب کرده بودم .
حالا بگذریم یا خدااااااا الان اگه ا/ت منو با این ببینه چه فکرایی قراره بکنه نکنه فرشتم ناراحت بشه .


جولیا : میبینم تنهایی دوست دختر جذابت کجاست ؟

چان : خوبه که میدونی دوست دخترم چقدر جذابه ، باهاش کاری داری بگو میگم .

جولیا : حالا ولش برای اینکه تنها نمونی کنارت میمونم قشنگم !

چان : ...

☆☆☆☆

ویو ا/ت :

باشه آقای کریستوفر خودت خواستی !

ا/ت تصمیم گرفت بدون اینکه به کسی بگه از مهمونی خارج بشه و به خونه بره ، تو راه خیلی فکرش مشغول بود که ممکنه چه چیز هایی بین چان و جولیا گذشته باشه همش منفی فکر می کرد با خودش می گفت حتما جولیا خیلی بهتره ...

☆☆☆☆☆☆☆☆

ادامه دارد ...