من فقط یه فن گرل بودم(:💜《13》
"یک سال بعد"
خب تو این یک سال میساکی یه رپر خیلی خیلی معروف شده تو سرتاسر جهان خیلی طرفدار داره و مث بی تی اسه الان شده دیگه:)))
"از زبون میساکی"
هوف بازم باید برم کمپانی خیلی خسته شدم یه هفته مدام برای اهنگ جدیدم به کمپانی میرم امیدوارم که فن هام دوستش داشته باشن......
وارد کمپانی شدم
M:سلام
منشی:سلام بفرمایید داخل آقای بنگ شی هیوک منتظرن
M:بله ممنون.
(علامت پی دی نیم €)
€سلام دخترم
M:سلام کارم داشتین؟
€خب بله میدونی که فردا قراره اهنگ جدیدتو منتشر کنیم.و بعد از اون تو باید با گروه بی تی اس همکاری داشته باشی.ولی نکته داره شما باید برای این همکاری به ژاپن برید فردا با جت شخصی حرکت میکنید.........
خیلی شوکه شدم همکاری با بی تی اس؟
راستش من تو کنسرتام خیلی اهنگای بی تی اس رو کاور میکردم و هدف من از آیدل شدن همین بود ولی الان چرا شکه شدم؟به هر حال کاریش نمیشه کرد........
M:بله متوجه شدم.
€خوبه میتونی بری برای سفر فردا آماده شی......
"از زبون یونگی"
گوشی نامجون زنگ خورد و رفت تو اتاق احتمالا پی دی نیمه برنامه جدید داره بهش میگه بلاخره اون لیدره و خبرا رو بهش میدن با صدای در به خودم اومدم و متوجه شدم نامجون بیرون اومد.
نامجون:بچه ها پی دی نیم زنگ زد گفت باید برای همکاری بریم ژاپن.
تهیونگ:کی هست حالا؟
نامجون:پارک میساکی
جین:همون آرمیه که با جیمین دوسته؟
نامجون:آره
جیمین:آخ جون بستیم
ذوق رو تو چشمای کوک میدیدم با اینکه سعی میکرد تابلو نباشه مشخص بود خوشحاله
یونگی:کی میریم؟
نامجون:فردا
یونگی:پس من برم آماده بشم
نامجون:اوکی.بقیه هم برید آماده شید......
رفتم توی اتاق و در رو بستم
و به در تکیه دادم
بغضم شکست آروم و بی صدا گریه کردم.....
چرا باید من عاشق اون شم چرا؟
ولی من باید فراموش کنم..اون کوک رو دوست داره کوک هم اون(حقیقتا دلم سوخت براش یکی بیارم؟)
از زبون میساکی
فردا.......
آماده شدم بریم فرودگاه و سوار جت بشیم..
"پرش زمانی فرودگاه"
M:سلام به همگی!
اعضا:سلام:)
(€پی دی نیم)
€خب برید سوار شید من چون کاری دارم نمیتونم بیام
توی جت فقط شما هشت تا و یه خدمتکار و خلبان هستید
همه:اوکی.
سوار جت شدیم
صندلی ها چهار نفره بود....
من و جیمین کنار هم یونگی و کوکی هم رو برو مون
نشستیم و جت بلند شد.....
جیمین:سلام به دوست منحرف خودم میدونی چقد دلم برات تنگ شده بود؟
M:سلام جیمین اوپا منم دلم تنگ شده بود حالا بیا بغلم کوچولو
بعد همو بغل کردیم
بعد از اینکه از هم جدا شدیم
صدای خلبان اومد.........
(علامت خلبان¥)
¥خب دوستان ما الان بالای جنگل هیکوری(شانسی گفتم)
هستیم. که یکی از بزرگترین جنگل های ژاپنه و........
تا خلبان خواست ادامه بده هواپیما تکون بدی خورد من هم از ترس صندلی رو چسبیده بودم.......
تموم شد سقوط کردیم...
کابین خلبان له شده بود که یعنی خلبان و خدمتکار مردن ولی ما تو کابینه مسافر ها بودیم و خب سالم بودیم از هواپیما اومدیم بیرون همه شک بودیم......
که یدفعه من زدم زیر گریه
M:ما الان تو جنگل گم شدیم؟.......با هیچ کس ارتباط نداریم؟.......میمیریم؟😭😭😭😭😭😭
تهیونگ اومد سمتم و دستم رو گرفت
ته ته:آروم باش ما هشت نفریم زنده بیرون میریم.
نامجون زنگ زد به پی دی نیم ولی جواب نداد باز زنگ
زد جواب داد
نامجون همه چیز رو براش توضیح داد
(گوشی رو بلندگو بودا)
€خب از اونجایی که الانم به سختی آنتن دارید نمیتونم پیداتون کنم خوب گوش کنید شاید آخرین تماس باشه جنگل هیکوری خیلی بزرگه ولی مهم نیست ما کسایی رو در جنگل میزاریم به محض اینکه از جنگل بیرون اومدید همراه اون ها به توکیو میرید فعلا سعی میکنیم فن ها نفهمن و.......قطع شد
نامجون:خب من قبلا راجب این جنگل خیلی خوندم(بله نابغست بچم😌)و یک ۵ روزی طول میکشه که به بیرون برسیم و باید بگم آتیش درست کردن راحته و چوب هم زیاد فقط مشکل مواد غذایی و لباس و پتو عه که.....
جین:من دو ساک لوازم آشپزی دارم(ورد واید هندسامم غذا دوست داره دیگه😉)
تهیونگ:منم لباس زیاد آوردم....
M:منم پتو دارم
نامجون:پس حله دیگه.راه میرفتیم بیاین قوی باشیم
وسایلهارو برداشتیم و توی جنگل راه افتادیم....
"جمله پایانی نداریم.."
پایان پارت 《13》
امیدوارم خوشتون اومده باشه:)))))))))
خوب بود؟
زودتر از چیزی که انتظارش رو داشتم داره به ته میرسه شاید کلا ۲۰ پارت فک کنم چون پارت رو طولانی میزارمه...
از این به بعد کمتر میکنم حجم پارت هارو
راستی ببخشید امروز فقط این پارتو میزارم چون
1_سه صفحه ریاضی حل نکرده دارم:))))))
2_خیلی تو گوشی بودم و درسام عقب مونده
(این دلیلا اصلیه دلیل ۳ چرته)
3_خداییی نسبت به بقیه پیشت بیشتر میزارما
امیدوارم خوشتون بیاد
دوست داشتید لایک کنید
نظر بدید ببینم خوشتون اومده؟
خب تو این یک سال میساکی یه رپر خیلی خیلی معروف شده تو سرتاسر جهان خیلی طرفدار داره و مث بی تی اسه الان شده دیگه:)))
"از زبون میساکی"
هوف بازم باید برم کمپانی خیلی خسته شدم یه هفته مدام برای اهنگ جدیدم به کمپانی میرم امیدوارم که فن هام دوستش داشته باشن......
وارد کمپانی شدم
M:سلام
منشی:سلام بفرمایید داخل آقای بنگ شی هیوک منتظرن
M:بله ممنون.
(علامت پی دی نیم €)
€سلام دخترم
M:سلام کارم داشتین؟
€خب بله میدونی که فردا قراره اهنگ جدیدتو منتشر کنیم.و بعد از اون تو باید با گروه بی تی اس همکاری داشته باشی.ولی نکته داره شما باید برای این همکاری به ژاپن برید فردا با جت شخصی حرکت میکنید.........
خیلی شوکه شدم همکاری با بی تی اس؟
راستش من تو کنسرتام خیلی اهنگای بی تی اس رو کاور میکردم و هدف من از آیدل شدن همین بود ولی الان چرا شکه شدم؟به هر حال کاریش نمیشه کرد........
M:بله متوجه شدم.
€خوبه میتونی بری برای سفر فردا آماده شی......
"از زبون یونگی"
گوشی نامجون زنگ خورد و رفت تو اتاق احتمالا پی دی نیمه برنامه جدید داره بهش میگه بلاخره اون لیدره و خبرا رو بهش میدن با صدای در به خودم اومدم و متوجه شدم نامجون بیرون اومد.
نامجون:بچه ها پی دی نیم زنگ زد گفت باید برای همکاری بریم ژاپن.
تهیونگ:کی هست حالا؟
نامجون:پارک میساکی
جین:همون آرمیه که با جیمین دوسته؟
نامجون:آره
جیمین:آخ جون بستیم
ذوق رو تو چشمای کوک میدیدم با اینکه سعی میکرد تابلو نباشه مشخص بود خوشحاله
یونگی:کی میریم؟
نامجون:فردا
یونگی:پس من برم آماده بشم
نامجون:اوکی.بقیه هم برید آماده شید......
رفتم توی اتاق و در رو بستم
و به در تکیه دادم
بغضم شکست آروم و بی صدا گریه کردم.....
چرا باید من عاشق اون شم چرا؟
ولی من باید فراموش کنم..اون کوک رو دوست داره کوک هم اون(حقیقتا دلم سوخت براش یکی بیارم؟)
از زبون میساکی
فردا.......
آماده شدم بریم فرودگاه و سوار جت بشیم..
"پرش زمانی فرودگاه"
M:سلام به همگی!
اعضا:سلام:)
(€پی دی نیم)
€خب برید سوار شید من چون کاری دارم نمیتونم بیام
توی جت فقط شما هشت تا و یه خدمتکار و خلبان هستید
همه:اوکی.
سوار جت شدیم
صندلی ها چهار نفره بود....
من و جیمین کنار هم یونگی و کوکی هم رو برو مون
نشستیم و جت بلند شد.....
جیمین:سلام به دوست منحرف خودم میدونی چقد دلم برات تنگ شده بود؟
M:سلام جیمین اوپا منم دلم تنگ شده بود حالا بیا بغلم کوچولو
بعد همو بغل کردیم
بعد از اینکه از هم جدا شدیم
صدای خلبان اومد.........
(علامت خلبان¥)
¥خب دوستان ما الان بالای جنگل هیکوری(شانسی گفتم)
هستیم. که یکی از بزرگترین جنگل های ژاپنه و........
تا خلبان خواست ادامه بده هواپیما تکون بدی خورد من هم از ترس صندلی رو چسبیده بودم.......
تموم شد سقوط کردیم...
کابین خلبان له شده بود که یعنی خلبان و خدمتکار مردن ولی ما تو کابینه مسافر ها بودیم و خب سالم بودیم از هواپیما اومدیم بیرون همه شک بودیم......
که یدفعه من زدم زیر گریه
M:ما الان تو جنگل گم شدیم؟.......با هیچ کس ارتباط نداریم؟.......میمیریم؟😭😭😭😭😭😭
تهیونگ اومد سمتم و دستم رو گرفت
ته ته:آروم باش ما هشت نفریم زنده بیرون میریم.
نامجون زنگ زد به پی دی نیم ولی جواب نداد باز زنگ
زد جواب داد
نامجون همه چیز رو براش توضیح داد
(گوشی رو بلندگو بودا)
€خب از اونجایی که الانم به سختی آنتن دارید نمیتونم پیداتون کنم خوب گوش کنید شاید آخرین تماس باشه جنگل هیکوری خیلی بزرگه ولی مهم نیست ما کسایی رو در جنگل میزاریم به محض اینکه از جنگل بیرون اومدید همراه اون ها به توکیو میرید فعلا سعی میکنیم فن ها نفهمن و.......قطع شد
نامجون:خب من قبلا راجب این جنگل خیلی خوندم(بله نابغست بچم😌)و یک ۵ روزی طول میکشه که به بیرون برسیم و باید بگم آتیش درست کردن راحته و چوب هم زیاد فقط مشکل مواد غذایی و لباس و پتو عه که.....
جین:من دو ساک لوازم آشپزی دارم(ورد واید هندسامم غذا دوست داره دیگه😉)
تهیونگ:منم لباس زیاد آوردم....
M:منم پتو دارم
نامجون:پس حله دیگه.راه میرفتیم بیاین قوی باشیم
وسایلهارو برداشتیم و توی جنگل راه افتادیم....
"جمله پایانی نداریم.."
پایان پارت 《13》
امیدوارم خوشتون اومده باشه:)))))))))
خوب بود؟
زودتر از چیزی که انتظارش رو داشتم داره به ته میرسه شاید کلا ۲۰ پارت فک کنم چون پارت رو طولانی میزارمه...
از این به بعد کمتر میکنم حجم پارت هارو
راستی ببخشید امروز فقط این پارتو میزارم چون
1_سه صفحه ریاضی حل نکرده دارم:))))))
2_خیلی تو گوشی بودم و درسام عقب مونده
(این دلیلا اصلیه دلیل ۳ چرته)
3_خداییی نسبت به بقیه پیشت بیشتر میزارما
امیدوارم خوشتون بیاد
دوست داشتید لایک کنید
نظر بدید ببینم خوشتون اومده؟
۲۴.۲k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.