بدون تو. نمیتونم. پارت11
ویو ات
صبح با دل درد شدیدی بیدار شدم و کوک رو کنارم دردم که بغلم کرده بود و به خواب عمیقیی فرو رفته بود
وقتی دیدم هم من هم اون لختیم یاد دیشب افتادم و دردم بدتر شد
ات: اییی..(داره سعی میکنه بلندشه ولی نمیتونه)
ات: آی.. اییی
کوک: خوبی(خوابالود
ات: اییی... دلمم... نمیتونم راه برممم
کوک: پس بخواب
ات: کوکککککککک
کوک: باشهه الان بیدار میشمم
کوک بلند شد
کوک: بلعههه
ات: نوموخامم کمکممم کنیی قهرممم
کوک: پس میخوابمم
ات: بخواب(درحال تلاش برای بلند شدن)اییییی(گریه)
کوک: زنده ایی؟
ات: نههه(گریهه) ایییییی
کوک: بیا بغلمم دلتو ماساژ بدم
ات: نوموخاممم. اییییی(گریه)
کوک: لج نکن(خودش رفت بغلش کرد و دلشو ماساژ میده)
کوک: بهتری؟
ات: آ... اره(گریه)
کوک: پس چرا گریه میکنی؟
ات: چون درد دارمممم(گریه)
کوک اتو ول کرد و گذاشت رو تخت
کوک: زندگیم دراز بکش میرم وانو اماده کنم
ات: باشه(گریه)
کوک بعد 15 مین برگشت و اتو براید بغل کرد و برد تو وان و دلشو ماساژ داد
کوک: بهتری؟
ات: اره(گریه کم و فین فین) 😂
کوک: پس گریه نکن
ات: باش
یک ساعت بعد
کوک هنوز داشت دل اتو ماساژ میداد
ات: موگولی جونم خسته شدی من خوبم
کوک: موگولی؟
ات: اره
کوک: خندعع
کوک شروع کرد به شستن موهای ات و کلاا تمیزش کرد و خودشم دوش گرفت بعدش اومدن بیرون و کوک موهای اتو خشک کرد
ات یه تاپ و شلوارک خیلی کوتاه پوشید و کوک یه تیشرت لش و شلوارک و رفتن صبحانه اماده کردن و شروع کردن به خوردن
ات: کوکی
کوک: جانم؟
ات: دوست دارم:)
کوک: من ندارم
ات:....
کوک: ببخشید ولی ندارمم
ات: از رو میز پاشد و و خواست بره که کوک گفت
کوک: نمیپرسی چرا ندارم؟
ات: نداری دیگه. چرا بپرسم(بغض)
کوک رفت سمت ات و بغلش کرد
کوک: دیوونه.. من عاشقتمممم
ات: واقعاااااااااااا(ذوقق)
کوک: نه باغن
ات: 😝
کوک: 😂
ات سطحی لب کوکو بوسید و میزو جمع کرد
ات داشت ظرفارو میشست که کوک از پشت بغلش کرد
کوک: عشق من نباید خشته بشه هاا
ات: عشقت از دست تو خستسس
کوک: چییی؟
ات: هیچیییی
کوک: چی گفتییییی؟
ات: هیچیییی
کوک: من قهرم
ات: عه کوکییی
کوک: همین که گفتم
برای ادامه
4لایک
5کامنت
صبح با دل درد شدیدی بیدار شدم و کوک رو کنارم دردم که بغلم کرده بود و به خواب عمیقیی فرو رفته بود
وقتی دیدم هم من هم اون لختیم یاد دیشب افتادم و دردم بدتر شد
ات: اییی..(داره سعی میکنه بلندشه ولی نمیتونه)
ات: آی.. اییی
کوک: خوبی(خوابالود
ات: اییی... دلمم... نمیتونم راه برممم
کوک: پس بخواب
ات: کوکککککککک
کوک: باشهه الان بیدار میشمم
کوک بلند شد
کوک: بلعههه
ات: نوموخامم کمکممم کنیی قهرممم
کوک: پس میخوابمم
ات: بخواب(درحال تلاش برای بلند شدن)اییییی(گریه)
کوک: زنده ایی؟
ات: نههه(گریهه) ایییییی
کوک: بیا بغلمم دلتو ماساژ بدم
ات: نوموخاممم. اییییی(گریه)
کوک: لج نکن(خودش رفت بغلش کرد و دلشو ماساژ میده)
کوک: بهتری؟
ات: آ... اره(گریه)
کوک: پس چرا گریه میکنی؟
ات: چون درد دارمممم(گریه)
کوک اتو ول کرد و گذاشت رو تخت
کوک: زندگیم دراز بکش میرم وانو اماده کنم
ات: باشه(گریه)
کوک بعد 15 مین برگشت و اتو براید بغل کرد و برد تو وان و دلشو ماساژ داد
کوک: بهتری؟
ات: اره(گریه کم و فین فین) 😂
کوک: پس گریه نکن
ات: باش
یک ساعت بعد
کوک هنوز داشت دل اتو ماساژ میداد
ات: موگولی جونم خسته شدی من خوبم
کوک: موگولی؟
ات: اره
کوک: خندعع
کوک شروع کرد به شستن موهای ات و کلاا تمیزش کرد و خودشم دوش گرفت بعدش اومدن بیرون و کوک موهای اتو خشک کرد
ات یه تاپ و شلوارک خیلی کوتاه پوشید و کوک یه تیشرت لش و شلوارک و رفتن صبحانه اماده کردن و شروع کردن به خوردن
ات: کوکی
کوک: جانم؟
ات: دوست دارم:)
کوک: من ندارم
ات:....
کوک: ببخشید ولی ندارمم
ات: از رو میز پاشد و و خواست بره که کوک گفت
کوک: نمیپرسی چرا ندارم؟
ات: نداری دیگه. چرا بپرسم(بغض)
کوک رفت سمت ات و بغلش کرد
کوک: دیوونه.. من عاشقتمممم
ات: واقعاااااااااااا(ذوقق)
کوک: نه باغن
ات: 😝
کوک: 😂
ات سطحی لب کوکو بوسید و میزو جمع کرد
ات داشت ظرفارو میشست که کوک از پشت بغلش کرد
کوک: عشق من نباید خشته بشه هاا
ات: عشقت از دست تو خستسس
کوک: چییی؟
ات: هیچیییی
کوک: چی گفتییییی؟
ات: هیچیییی
کوک: من قهرم
ات: عه کوکییی
کوک: همین که گفتم
برای ادامه
4لایک
5کامنت
۱۳.۳k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.