♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲ ★
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲ ★
Dᴏɴ·ᴛ ғᴏʀɢᴇᴛ ᴛᴏ sᴍɪʟᴇ..﹗
فراموش نڪن ڪه لبخند بزنی..!
𝙤𝙣𝙚 𝙥𝙖𝙧𝙩𝙮🎟✨️
˓ ִֶָ ࣪وقتی افسردگی گرفته بودی... 🤍
˓ ˖ ָ࣪➹ ִֶָ ࣪𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞 𓆝𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝
parts:۵★
رفتم بیرون از مدرسه که... که هیچی رفتم خونه حیح:)ساعت ۱ بود که رسیدم کیلید های خونه رو در اوردم و داخل خونه رو باز کردم دیدم کسی نیست و سریع رفتم بالا لباسمو عوض کردم و مسواک هم زدم و رفتم پایین ی چیزی خوردم که گوشیمو چک کردم دیدم جینا بهم داره زنگ میزنه
جینا: هی جیهون
جیهون: بله؟
جینا: میگم میتونی ی مهمونی بگیریم؟
جیهون:چه مهمونی؟
جینا: مهمونی همه ی بچه های مدرسه اونجان توهم بیا خوش میگذره
جیهون: اوکیه امروزه؟
جینا: اره ساعت ۶ خودتو اونجا برسون
جیهون: اوکی باشه
از جینا خدافظی کردم و یعنی چه مهمونیه... هیچی ولش رفتم ساعتو نگا کردم دیدم ساعت ۳ یعنی ۳ ساعت دیگه وقت دارم براش پس رفتم ی پیراهن پیدا کنم که یکی از بهترین پیراهن هارو پیدا کردم(تـو اسـلـایـد دو مـیزارمـش)
پیراهن رو گذاشتم روی تختم رفتم ی حموم ۱ ساعتی گرفتم و سرمو خشک کردم موهامو گیس کردم پیراهنمو پوشیدم ادکلن زدم ی گردبند هم گذاشتم و ی آرایش کمی کردم بعد کاروم که کردم... فهمیدم من ماشین ندارم:/ساعتو نگاه کردم دیدم ۵... خب ولش تاکسی میگیرم اشکال نداره. ی تاکسی گرفتم و سوار شدم
~۲۰مین بعد~
رسیدم و اینکه رسیدم جینا رو دیدم و سلام کردم
جیهون: سلام جینا
جینا: سلام جیهون چطوری؟ او ماشالا لباسوو سلیقتو برم
جیهون: خوبم... مرسی عزیزم تو هم خیلی جذاب شدی
جینا: عی بابا مرسی... بیا بشینم
شرط: ۲۰ لایک
شرط: ۱۱کامنت
Dᴏɴ·ᴛ ғᴏʀɢᴇᴛ ᴛᴏ sᴍɪʟᴇ..﹗
فراموش نڪن ڪه لبخند بزنی..!
𝙤𝙣𝙚 𝙥𝙖𝙧𝙩𝙮🎟✨️
˓ ִֶָ ࣪وقتی افسردگی گرفته بودی... 🤍
˓ ˖ ָ࣪➹ ִֶָ ࣪𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞 𓆝𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝
parts:۵★
رفتم بیرون از مدرسه که... که هیچی رفتم خونه حیح:)ساعت ۱ بود که رسیدم کیلید های خونه رو در اوردم و داخل خونه رو باز کردم دیدم کسی نیست و سریع رفتم بالا لباسمو عوض کردم و مسواک هم زدم و رفتم پایین ی چیزی خوردم که گوشیمو چک کردم دیدم جینا بهم داره زنگ میزنه
جینا: هی جیهون
جیهون: بله؟
جینا: میگم میتونی ی مهمونی بگیریم؟
جیهون:چه مهمونی؟
جینا: مهمونی همه ی بچه های مدرسه اونجان توهم بیا خوش میگذره
جیهون: اوکیه امروزه؟
جینا: اره ساعت ۶ خودتو اونجا برسون
جیهون: اوکی باشه
از جینا خدافظی کردم و یعنی چه مهمونیه... هیچی ولش رفتم ساعتو نگا کردم دیدم ساعت ۳ یعنی ۳ ساعت دیگه وقت دارم براش پس رفتم ی پیراهن پیدا کنم که یکی از بهترین پیراهن هارو پیدا کردم(تـو اسـلـایـد دو مـیزارمـش)
پیراهن رو گذاشتم روی تختم رفتم ی حموم ۱ ساعتی گرفتم و سرمو خشک کردم موهامو گیس کردم پیراهنمو پوشیدم ادکلن زدم ی گردبند هم گذاشتم و ی آرایش کمی کردم بعد کاروم که کردم... فهمیدم من ماشین ندارم:/ساعتو نگاه کردم دیدم ۵... خب ولش تاکسی میگیرم اشکال نداره. ی تاکسی گرفتم و سوار شدم
~۲۰مین بعد~
رسیدم و اینکه رسیدم جینا رو دیدم و سلام کردم
جیهون: سلام جینا
جینا: سلام جیهون چطوری؟ او ماشالا لباسوو سلیقتو برم
جیهون: خوبم... مرسی عزیزم تو هم خیلی جذاب شدی
جینا: عی بابا مرسی... بیا بشینم
شرط: ۲۰ لایک
شرط: ۱۱کامنت
۱۱.۱k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.