شکلات تلخ'

شکلات تلخ'

ᵖᵃʳᵗ'₃₃

دخترک نفس عمیقی کشید و از هوای بهاری لذت میبرد همینطوری داشت قدم میزد که خواطره ی یه مردی اومد جلوی چشمش که مچ دخترک رو گرفته بود...سرش گیج میرفت و یا زانو افتاد که به خودش اومد

+من..من..خوبم چیزی نیست

٫ات عزیزم فعلا تا چند روز بیرون نرو یکم استراحت کن تا خالت خوب بشه

+مامان من خوبم

-اره خودشه همون دخترکی که مارو موقع رد و بدل کردن مواد دیده بود......بیاریدش

*چشم رییس

یک هفته بعد

٫ات مامانی ما چند ماه میریم پیش مامانبزرگت حالش بده میتونی بری پیش دوستت تورم میلردیم ولی به اب و هوای روستا حساسیت داری

+اوکیه مامی خش بگذره

پدر و مادر دخترک رفتن و دخترک هم برای خرید بیرون رفت

+ببخشید میتونم اون لباسو ببینم

؛بله حتما بفرمایید

+میخرمش

.........................

حمایت؟

#فیک

#وانشات

#بی‌تی‌اس