part 18
part 18
ا.ت ویو:
و بقیه کارامون رو انجام دادیم
(پرش زمانی ساعت 4 عصر)
ساعت 4 بود و من کم کم باید آماده میشدم اول رفتم یه دوش 40 مینی گرفتم اومدم بیرون کارامو انجام دادم یه لباس که از قبل برام انتخاب کرده بودن رو پوشیدم(گذاشتم) و نشستم جلوی آینه یه میکاپ مناسب انجام دادم و موهامو حالت دادم و باز گذاشتم
ساعت تقریبا 5 بود و مهمونا ساعت 5 نیم میرسیدن بورا هم لباسشو عوض کرد که ساعت 5نیم شد مامانم صدام زد تا برم پایین تا به مهمونا خوش آمد بگم مهمونا یکی یکی میومدن مه یکی از اون مهمونا خانواده آقای پارک بود به اوناهم خوش آمد گویی گفتم و منتظره بقیه موندیم که ته و کوک همراه یونگ هی هم اومدن و قتی تمام مهمونا اومدن مراسم شروع شد اول که بابام یه سخنرانی کوتاهی کرد و منم به اجبار بردن بالا تا ازشون تشکر کنم که دعوت منو پذیرفتن موقعی که رفتم بالا صدای پچ پچ زیادی میومد که بینشون میگفتن
یکی:وایی دختر آقای مین چقدر جذابه حتما یه دوست پسر خیلی جذاب هم داره
یکی دیگه:وایی اگه من زیبایی اینو داشتم از خدا هیچی دیگه نمیخواستم
همون جور که مهمونا داشتن چرت پرت میگفتن من شروع کردم
ا.ت:سلام من مین ا.ت هستم و از اینکه به تولد من اومدین ازتون سپاس گذارم میتونید از خودتون پذیرایی کنید
و از صحنه اومدم پایین که بورا پا تند کرد اومد سمتم
بورا:وایی دختر چقدر رسمی حرف زدی(داره از خنده پاره میشه)
ا.ت:خودمم برام عجیب بود(خنده)
بورا:بیا بریم از خودمون پذیرایی کنیم
ا.ت:باشه بریم
و رفتیم از خودمون پذیرایی کردیم که یهو صدای آهنگ بلند شد و همه شروع کردن به رقصیدن
بورا:یاد ا.ت بلند شو تو ستاره امشبی باید بری برقصی
ا.ت:باشه باشه بیا بریم بترکونیم
و رفتیم وسط کلی رقصیدیم انقدر رقصیدیم که پاهامون جونی توش نبود ولی بازم کم نیاوردیم و تا آخر رقصیدیم
ا.ت:وای بورا پاهام دیگه جون نداره
بورا:منم همین طور بیا بریم بشینیم
ا.ت:اوکی
رفتیم نشستیم کفشمو در اوردم تا پاهام یکم استراحت کنن که یه دفعه آهنگی که دیجی گذاشت شد دو نفره منم که نشسته بودم و نگاهشون میکردم چقدر قشنگ میرقصن که یهو......
ادامه دارد...
شرط
لایک بالای 8
کامنت بالای17
منتظرم 😎❤
ا.ت ویو:
و بقیه کارامون رو انجام دادیم
(پرش زمانی ساعت 4 عصر)
ساعت 4 بود و من کم کم باید آماده میشدم اول رفتم یه دوش 40 مینی گرفتم اومدم بیرون کارامو انجام دادم یه لباس که از قبل برام انتخاب کرده بودن رو پوشیدم(گذاشتم) و نشستم جلوی آینه یه میکاپ مناسب انجام دادم و موهامو حالت دادم و باز گذاشتم
ساعت تقریبا 5 بود و مهمونا ساعت 5 نیم میرسیدن بورا هم لباسشو عوض کرد که ساعت 5نیم شد مامانم صدام زد تا برم پایین تا به مهمونا خوش آمد بگم مهمونا یکی یکی میومدن مه یکی از اون مهمونا خانواده آقای پارک بود به اوناهم خوش آمد گویی گفتم و منتظره بقیه موندیم که ته و کوک همراه یونگ هی هم اومدن و قتی تمام مهمونا اومدن مراسم شروع شد اول که بابام یه سخنرانی کوتاهی کرد و منم به اجبار بردن بالا تا ازشون تشکر کنم که دعوت منو پذیرفتن موقعی که رفتم بالا صدای پچ پچ زیادی میومد که بینشون میگفتن
یکی:وایی دختر آقای مین چقدر جذابه حتما یه دوست پسر خیلی جذاب هم داره
یکی دیگه:وایی اگه من زیبایی اینو داشتم از خدا هیچی دیگه نمیخواستم
همون جور که مهمونا داشتن چرت پرت میگفتن من شروع کردم
ا.ت:سلام من مین ا.ت هستم و از اینکه به تولد من اومدین ازتون سپاس گذارم میتونید از خودتون پذیرایی کنید
و از صحنه اومدم پایین که بورا پا تند کرد اومد سمتم
بورا:وایی دختر چقدر رسمی حرف زدی(داره از خنده پاره میشه)
ا.ت:خودمم برام عجیب بود(خنده)
بورا:بیا بریم از خودمون پذیرایی کنیم
ا.ت:باشه بریم
و رفتیم از خودمون پذیرایی کردیم که یهو صدای آهنگ بلند شد و همه شروع کردن به رقصیدن
بورا:یاد ا.ت بلند شو تو ستاره امشبی باید بری برقصی
ا.ت:باشه باشه بیا بریم بترکونیم
و رفتیم وسط کلی رقصیدیم انقدر رقصیدیم که پاهامون جونی توش نبود ولی بازم کم نیاوردیم و تا آخر رقصیدیم
ا.ت:وای بورا پاهام دیگه جون نداره
بورا:منم همین طور بیا بریم بشینیم
ا.ت:اوکی
رفتیم نشستیم کفشمو در اوردم تا پاهام یکم استراحت کنن که یه دفعه آهنگی که دیجی گذاشت شد دو نفره منم که نشسته بودم و نگاهشون میکردم چقدر قشنگ میرقصن که یهو......
ادامه دارد...
شرط
لایک بالای 8
کامنت بالای17
منتظرم 😎❤
۷.۶k
۰۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.