دو پارتی تهیونگ 📝 پارت دو
مخفی کاری
ویو ات
که حس کردم دستی کمرم رو گرفت فهمیدم تهیونگ و سریع بلند شدم چون نمیخواستم ببینمش یا بغلم کنه چون هم زده زیر قولش هم بهم سیلی زد
_ چته ترسیدی
+ ….
_ ات حرفی بزن
+ من رو مبل میخوابم ( سرد )
_ چرا اونوقت ( یه ابرو داده بالا )
+ یکم فکر کن
( اینو که گفت ات بالشت رو برداشت خواست بره و تهیونگ زودتر به در رسید و درو قفل کرد )
_ این کارا چیه عقلا رو از دست دادی
+ باز کن این درو
_ نوچ
+ دارم میگم باز کن این درو ( کمی داد)
_ منم میگم نمی شه حق نداری از این اتاق بری بیرون ( کمی داد)
+ اوکی
( بالشت رو برد تو تراس با پتو همون جا خوابید 😂 )
_ بیا داخل
+ …..
_ نزار با زور بیارمت مثل بچه ی آدم بیا
+. ….
_ با توام ( داد )
+ چته صداتو برام نبر بالا ( داد)
_ اوکی خودت خواستی
( اومد و بزور آوردش داخل و تو بغلش زندانیش کرد )
+ ولم کن ( دست پا داره میزنه )
_ نوچ ( حلقه ی دستش رو تنگ تر کرد )
+ خفم کردی ولم کن
_ حرف نباشه
+ من پیش آدم های دروغگو و دست بزن دارن نمیخوابم
_ همین که هست از این ببعد هم همینه باید عادت کنی
+ عادت کنم هه اوکی پس طلاق میگیرم
_ چی گفتی ( روش خیمه زد )
+ همین که شنیدی
_ خیلی خیال بافی میکنی کوچولوی من
+ کوچولو بودن رو نشونت میدم
_ بدون اجازه ی من حق نداری نفس بکشی چه برسه طلاق
حتی اگر هم موفق به گرفتن طلاق شدی که نمیشی یک روز خوش تو زندگیت نمیبینی کوچولو
+ هه فراموش کردی تمام خوانوادم وکیل و پلیس هستن جرات نداری پات رو بیرون تر از گلیمت بزاری
_ تلاش کن ( خندید و دوباره بغلش کرد)
+ ولم کن
_ بخواب دارم میگم تا کار دستت ندادم
+ اوففف
( خوابیدن و صبح شد )
ویو ات
دیشب نزاشت از اتاق برم بیرون حتی نزاشت تو تراس بخوابم فقط تو بغل خودش ( آرامش خود را حفظ کنید )
صبح بیدار شدم هنوز تو بغلشبودم نمیتونستم نفس بکشم برا همین هی وول خوردم
_ بخواب انقدر وول نخور ( بم)
+ ولم کن کار دارم
_ مثلا چکاری خدمتکار ها همه کار هارو انجام میدن تو چکار داری ( بم )
+ به تو چه ولم کن
_ چی گفتی جرات داری تکرار کن ( دم گوشش گفت و بم )
+ ببخشید باید میگفتم ممنون خودم حلش میکنم
_ چی
+ صب کن اینطور نباید میشود ادمین
ادمین : چکار کنم زنه تو اینستا گفته
_+ زنه غلط کرد با تو
ادمین : بی ادبا
_+ ادمینننن
ادمین : اوکی اوکی ببخشید بریم سر داستان
_ یکبار دیگه بشنوم بی ادبی کردی من میدونم و تو ( بم)
+ اخه باید به تو بگم چکار دارم
_ بله باید بگی
+ ولم کن خو خوابم نمیاد
_ بخواب و تلاش نکن من حالا حالا ها ولت نمیکنم
+ اوففف ( خوابید 😐)
ویو ات
دوباره بیدار شدم دیدم بازم خوابه میخواستم ببینم ساعت چند ولی نمیشود حتی دستام هم گرفته بود سعی کردم
دست هام رو آزاد کنم ولی خیلی محکم بغلم کرده بود بخاطر همین صداش کردم
+ تهیونگ
_ ….
تهیونگ
_ …..
تهیونگ ( کمی بلند )
_ بله
+ ولم کن
_ باز شروع کردی
+ دستام رو ول کن میخوام ببینم ساعت چنده
_ نمی شه
+ یه لحظه لطفا
_ اففف بیا
ویو ات
بالاخره ولم کرد گوشیم رو برداشتم دیدم ساعت ۱۰ صبح هست
_ تمام شد کارت
+ اره حالا ولم کن
_ نمیشه ( دوباره بغلش کرد )
+ ولم من خشک شدم لامصب
_ اوففف بیا ( ولش کرد )
+ بیا این درو باز کن
_ حوصله ندارم
+ یعنی چی وااا لااقل بگو کلید کجاست
_ کلید این در رمز داره کلیدش رو نگرفتم
+ خب رمزش رو بگو
( یه نکته ات رمز درو نمیدونه چون رمز جدید تهیونگ گذاشته )
_ نمیشه
+ چرا
_ چون چسبیده به راه
+ اوففف ( رفت رو تخت نشست)
+ خب بزار برم بیرون خسته شدم
_ ( خواب )
+ هعی ( دراز کشید رو تخت و با گوشیش ور رفت )
صدای زنگ گوشی ات
علامت دوست ات /
+ الو سلام عشقم چطوری خوبی قربونت چه خبر
/ سلامتی راستی امروز رو میای بار
+ ساعت چند
/ ۷
+ بهت خبر میدم
/ اوکی منتظرم بای
+ بای
_ کی بود
+ دوستم
_ کدوم دوستت
+ بازجویی
_ اره
+ لارا
_ لارا کیه چند وقته باهاش دوستی چکارس آدرس خونش از چه خوانواده ای چی بهت گفت حرف زدی کجا باهاش اشنا شدی بده اصلا گوشیت رو
+ تهیونگ بسه
_ جواب منو بده
+ توکه اینطور نبودی
_ حالا هستم
+ واقعا که
_ منتظرم جواب سوالم هستم
+ اسمش کیم لارا هستم حدود یه ماهی هست باهاش دوستم پلیس هست آدرس خونش ***** از خوانواده پولداری و حالم رو پرسید و داخل کافه باهاش آشنا شدم
_ اوکی باهاش قطع رابطه میکنی و گوشیت رو بهم بده
دوستان ببخشید داخل دو پارت نمیشه این داستان رو جا داد چون من هرچی به ذهنم برسه مینویسم و از قبل داستان رو ننوشتم و داخل پارت بعد تموم میکنم داستان رو
حمایت کنید لطفا ❤️
پارت بعد رو کی بزاریم معلوم نیست ولی میزارم
خدافظ ❤️
ویو ات
که حس کردم دستی کمرم رو گرفت فهمیدم تهیونگ و سریع بلند شدم چون نمیخواستم ببینمش یا بغلم کنه چون هم زده زیر قولش هم بهم سیلی زد
_ چته ترسیدی
+ ….
_ ات حرفی بزن
+ من رو مبل میخوابم ( سرد )
_ چرا اونوقت ( یه ابرو داده بالا )
+ یکم فکر کن
( اینو که گفت ات بالشت رو برداشت خواست بره و تهیونگ زودتر به در رسید و درو قفل کرد )
_ این کارا چیه عقلا رو از دست دادی
+ باز کن این درو
_ نوچ
+ دارم میگم باز کن این درو ( کمی داد)
_ منم میگم نمی شه حق نداری از این اتاق بری بیرون ( کمی داد)
+ اوکی
( بالشت رو برد تو تراس با پتو همون جا خوابید 😂 )
_ بیا داخل
+ …..
_ نزار با زور بیارمت مثل بچه ی آدم بیا
+. ….
_ با توام ( داد )
+ چته صداتو برام نبر بالا ( داد)
_ اوکی خودت خواستی
( اومد و بزور آوردش داخل و تو بغلش زندانیش کرد )
+ ولم کن ( دست پا داره میزنه )
_ نوچ ( حلقه ی دستش رو تنگ تر کرد )
+ خفم کردی ولم کن
_ حرف نباشه
+ من پیش آدم های دروغگو و دست بزن دارن نمیخوابم
_ همین که هست از این ببعد هم همینه باید عادت کنی
+ عادت کنم هه اوکی پس طلاق میگیرم
_ چی گفتی ( روش خیمه زد )
+ همین که شنیدی
_ خیلی خیال بافی میکنی کوچولوی من
+ کوچولو بودن رو نشونت میدم
_ بدون اجازه ی من حق نداری نفس بکشی چه برسه طلاق
حتی اگر هم موفق به گرفتن طلاق شدی که نمیشی یک روز خوش تو زندگیت نمیبینی کوچولو
+ هه فراموش کردی تمام خوانوادم وکیل و پلیس هستن جرات نداری پات رو بیرون تر از گلیمت بزاری
_ تلاش کن ( خندید و دوباره بغلش کرد)
+ ولم کن
_ بخواب دارم میگم تا کار دستت ندادم
+ اوففف
( خوابیدن و صبح شد )
ویو ات
دیشب نزاشت از اتاق برم بیرون حتی نزاشت تو تراس بخوابم فقط تو بغل خودش ( آرامش خود را حفظ کنید )
صبح بیدار شدم هنوز تو بغلشبودم نمیتونستم نفس بکشم برا همین هی وول خوردم
_ بخواب انقدر وول نخور ( بم)
+ ولم کن کار دارم
_ مثلا چکاری خدمتکار ها همه کار هارو انجام میدن تو چکار داری ( بم )
+ به تو چه ولم کن
_ چی گفتی جرات داری تکرار کن ( دم گوشش گفت و بم )
+ ببخشید باید میگفتم ممنون خودم حلش میکنم
_ چی
+ صب کن اینطور نباید میشود ادمین
ادمین : چکار کنم زنه تو اینستا گفته
_+ زنه غلط کرد با تو
ادمین : بی ادبا
_+ ادمینننن
ادمین : اوکی اوکی ببخشید بریم سر داستان
_ یکبار دیگه بشنوم بی ادبی کردی من میدونم و تو ( بم)
+ اخه باید به تو بگم چکار دارم
_ بله باید بگی
+ ولم کن خو خوابم نمیاد
_ بخواب و تلاش نکن من حالا حالا ها ولت نمیکنم
+ اوففف ( خوابید 😐)
ویو ات
دوباره بیدار شدم دیدم بازم خوابه میخواستم ببینم ساعت چند ولی نمیشود حتی دستام هم گرفته بود سعی کردم
دست هام رو آزاد کنم ولی خیلی محکم بغلم کرده بود بخاطر همین صداش کردم
+ تهیونگ
_ ….
تهیونگ
_ …..
تهیونگ ( کمی بلند )
_ بله
+ ولم کن
_ باز شروع کردی
+ دستام رو ول کن میخوام ببینم ساعت چنده
_ نمی شه
+ یه لحظه لطفا
_ اففف بیا
ویو ات
بالاخره ولم کرد گوشیم رو برداشتم دیدم ساعت ۱۰ صبح هست
_ تمام شد کارت
+ اره حالا ولم کن
_ نمیشه ( دوباره بغلش کرد )
+ ولم من خشک شدم لامصب
_ اوففف بیا ( ولش کرد )
+ بیا این درو باز کن
_ حوصله ندارم
+ یعنی چی وااا لااقل بگو کلید کجاست
_ کلید این در رمز داره کلیدش رو نگرفتم
+ خب رمزش رو بگو
( یه نکته ات رمز درو نمیدونه چون رمز جدید تهیونگ گذاشته )
_ نمیشه
+ چرا
_ چون چسبیده به راه
+ اوففف ( رفت رو تخت نشست)
+ خب بزار برم بیرون خسته شدم
_ ( خواب )
+ هعی ( دراز کشید رو تخت و با گوشیش ور رفت )
صدای زنگ گوشی ات
علامت دوست ات /
+ الو سلام عشقم چطوری خوبی قربونت چه خبر
/ سلامتی راستی امروز رو میای بار
+ ساعت چند
/ ۷
+ بهت خبر میدم
/ اوکی منتظرم بای
+ بای
_ کی بود
+ دوستم
_ کدوم دوستت
+ بازجویی
_ اره
+ لارا
_ لارا کیه چند وقته باهاش دوستی چکارس آدرس خونش از چه خوانواده ای چی بهت گفت حرف زدی کجا باهاش اشنا شدی بده اصلا گوشیت رو
+ تهیونگ بسه
_ جواب منو بده
+ توکه اینطور نبودی
_ حالا هستم
+ واقعا که
_ منتظرم جواب سوالم هستم
+ اسمش کیم لارا هستم حدود یه ماهی هست باهاش دوستم پلیس هست آدرس خونش ***** از خوانواده پولداری و حالم رو پرسید و داخل کافه باهاش آشنا شدم
_ اوکی باهاش قطع رابطه میکنی و گوشیت رو بهم بده
دوستان ببخشید داخل دو پارت نمیشه این داستان رو جا داد چون من هرچی به ذهنم برسه مینویسم و از قبل داستان رو ننوشتم و داخل پارت بعد تموم میکنم داستان رو
حمایت کنید لطفا ❤️
پارت بعد رو کی بزاریم معلوم نیست ولی میزارم
خدافظ ❤️
۱۱.۶k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.