جیمین ویو
جیمین ویو
آمبولانس اومد و سوآه رو برد
ب معنای واقعی داغون شدم..
ب معنای واقعی ریختم...
یعنی الان من مقصر اینم ک خواهر کوچولوم اونجا داره جون میده؟
اگه داد نمیزدم اینجوری نمیشد...
اگه صحبت میکردم اینجوری نمیشد....
اگه ب حرف یونا گوش میکردم اینجوری نمیشد....
دکترش اومد با چیزی ک گفت دیگه هیچی حس نمیکردم
(دکی جون^)
^ آقای پارک من ب ایشون گفته بودم استرس ، ترس ، هیجان و اینجور چیزا واسشون مضره قلب ایشون واقعا ضعیفه اگر این اتفاق دوباره تکرار بشه باید عمل بشن و احتما مرگ بیشتر از زنده بودنه ایشون سکته رو رد کردن ب احتمال زیاد حداقل اگه قوی باشن باید یک ماه اینجا مهمون ما باشن لطفا مراقبت بیشتری داشته باشین
٪ چشم م..منون
^ وظیفس با اجازه
زنگ زدم ب تهیونگ اون تنها کسیه ک میتونه کمکم کنه
_ بله( خوابآلود
٪ ا...الو
_ جیمین تویی؟ چیشده ؟
٪ سوآه ( گریه
_ چیشدههه د بنال دیگه( داد
٪ بیا بیمارستانی ک میگم بیا بت میگم
_ ب...باشه بدوووووو
( ته اومد)
_ چیشده؟( نگران و چشای پف کرده)
٪ چشات چرا پف کرده؟
_ گریه کردم خوبههههه ؟ راضی شدییی؟
٪ هی خو چرا؟
_ چون کسی ک بعد سال ها عاشقش شدم رو تخت بیمارستانههههههه
٪ کی؟
_ سوآه کسی ک بعد چندین سال پیداش کردم
کسی ک باعث نفس کشیدنمه
کسی ک باعث زنده موندنمه
کسی ک هرشبمو با فکرش میخوابم و هروزمو با فکرش شروع میکنم ( داد
٪ تو عاشق سوآهی؟( عصبی
_ آره آره بیشتر از اون چیزی ک فکرشو کنی
٪ اگه خودش دوست داشته باشه حله( لبخند
_ حالا اینارو ول کن چش شده؟( آروم اشک میریخت)
٪ دکترش گفت یکماه بمونه حالش خوب میشه میخوای بمونی پیشش؟
_ واقعاااااااااا؟( ذوق
٪ آره یونا بریم؟
÷ اوهوم بای
ادامه دارد.....
آمبولانس اومد و سوآه رو برد
ب معنای واقعی داغون شدم..
ب معنای واقعی ریختم...
یعنی الان من مقصر اینم ک خواهر کوچولوم اونجا داره جون میده؟
اگه داد نمیزدم اینجوری نمیشد...
اگه صحبت میکردم اینجوری نمیشد....
اگه ب حرف یونا گوش میکردم اینجوری نمیشد....
دکترش اومد با چیزی ک گفت دیگه هیچی حس نمیکردم
(دکی جون^)
^ آقای پارک من ب ایشون گفته بودم استرس ، ترس ، هیجان و اینجور چیزا واسشون مضره قلب ایشون واقعا ضعیفه اگر این اتفاق دوباره تکرار بشه باید عمل بشن و احتما مرگ بیشتر از زنده بودنه ایشون سکته رو رد کردن ب احتمال زیاد حداقل اگه قوی باشن باید یک ماه اینجا مهمون ما باشن لطفا مراقبت بیشتری داشته باشین
٪ چشم م..منون
^ وظیفس با اجازه
زنگ زدم ب تهیونگ اون تنها کسیه ک میتونه کمکم کنه
_ بله( خوابآلود
٪ ا...الو
_ جیمین تویی؟ چیشده ؟
٪ سوآه ( گریه
_ چیشدههه د بنال دیگه( داد
٪ بیا بیمارستانی ک میگم بیا بت میگم
_ ب...باشه بدوووووو
( ته اومد)
_ چیشده؟( نگران و چشای پف کرده)
٪ چشات چرا پف کرده؟
_ گریه کردم خوبههههه ؟ راضی شدییی؟
٪ هی خو چرا؟
_ چون کسی ک بعد سال ها عاشقش شدم رو تخت بیمارستانههههههه
٪ کی؟
_ سوآه کسی ک بعد چندین سال پیداش کردم
کسی ک باعث نفس کشیدنمه
کسی ک باعث زنده موندنمه
کسی ک هرشبمو با فکرش میخوابم و هروزمو با فکرش شروع میکنم ( داد
٪ تو عاشق سوآهی؟( عصبی
_ آره آره بیشتر از اون چیزی ک فکرشو کنی
٪ اگه خودش دوست داشته باشه حله( لبخند
_ حالا اینارو ول کن چش شده؟( آروم اشک میریخت)
٪ دکترش گفت یکماه بمونه حالش خوب میشه میخوای بمونی پیشش؟
_ واقعاااااااااا؟( ذوق
٪ آره یونا بریم؟
÷ اوهوم بای
ادامه دارد.....
۴۸۲
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.