"روز زن مبارک"
"روز زن مبارک"
مشکلِ ما زنستیزی فرهنگیست. فرهنگی که در آن «خواب زن چپ است» و «عقلش گِرد» و در بین ضربالمثلها هم میشود اراجیفی از این نوع پیدا کرد که «اسب و زن و شمشیر وفادار که دید»، «پیش زنان راز هرگز مگو»، «ز کار زن آید همی کاستی»، «زن یه تختهش کمه»، «زن اگه گریه رو نداشت، معلوم نبود چی چی داشت» فرهنِگ بیماریست. این حرفها از دهان هر کسی دربیاید چه شاعران بزرگ کلاسیک، چه مردم عامی و چه فلان ترانهسرای به ظاهر مدرن، مهمل است.عادتمان دادهاند که صفات نشانهی قدرت را به مردان و صفات نشانهی ضعف را به زنان نسبت بدهیم. میگوییم «طرف مثل مرد سرِ حرفش وایستاد» و از آنسو طرف میگوییم: «طرف داشت مثل زنا گریه میکرد». حتا «قول» هم نوعِ مردانهاس مرغوبتر است. در همینجا باید یادی کنیم از «سیمین بهبهانی» گرامی که سعی در برهم زدن این رسم نامبارک در شعرهایش داشت و در غزلی نوشته بود: «قول زنانه میدهم.» خلاصه کنم… دربست پذیرفتنِ چنین مهملاتی با اتیکتِ ادبیات کلاسیک این بلا را سر فرهنگ ما آورده و متاسفانه نهادهای دولتی هم نه تنها قدمی در راستای عوض کردنِ این نگاه برنمیدارند بلکه آن را تشدید میکنند. نمونهاش همین رفتاری که با زنان در عرصهی موسیقی میشود. در تمام جهان، آثار کلاسیک را ارج مینهند اما بخشهای مخرب آن را حلوا، حلوا نمیکنند ولی متاسفانه در فرهنگ ما به دلیل ناآگاهی متولیان و شعرمحور بودن، شاعران و به خصوص شاعران کلاسیک را اولن با القابی مثل «حضرت» و «حکیم» و غیره خطاب کرده و شعرشان را وحی منزل به حساب میآورند. تمام وسایل ارتباط جمعی هم در بوقِ همین رسمِ نامبارک میدمند. یکبار پای برنامههای «صدا و سیما» بنشینید و ببینید در جُنگهایی که قرار است به اصطلاح سطح آگاهی خانوادهها را بالا ببرند، چه چیزهایی گفته میشود. نمیدانم ماجرای اشعهی ساطع شده از صورت زنان را دیدهاید یا نه؟ خب همین حرفها روی اذهانِ ناآگاه اثر میگذارد و به عمل نفرتانگیزِ اسیدپاشی و فجایع دیگر ختم میشود.
یغما گلرویی / از مصاحبه با ایلنا
Photo by yaghma golrouee
مشکلِ ما زنستیزی فرهنگیست. فرهنگی که در آن «خواب زن چپ است» و «عقلش گِرد» و در بین ضربالمثلها هم میشود اراجیفی از این نوع پیدا کرد که «اسب و زن و شمشیر وفادار که دید»، «پیش زنان راز هرگز مگو»، «ز کار زن آید همی کاستی»، «زن یه تختهش کمه»، «زن اگه گریه رو نداشت، معلوم نبود چی چی داشت» فرهنِگ بیماریست. این حرفها از دهان هر کسی دربیاید چه شاعران بزرگ کلاسیک، چه مردم عامی و چه فلان ترانهسرای به ظاهر مدرن، مهمل است.عادتمان دادهاند که صفات نشانهی قدرت را به مردان و صفات نشانهی ضعف را به زنان نسبت بدهیم. میگوییم «طرف مثل مرد سرِ حرفش وایستاد» و از آنسو طرف میگوییم: «طرف داشت مثل زنا گریه میکرد». حتا «قول» هم نوعِ مردانهاس مرغوبتر است. در همینجا باید یادی کنیم از «سیمین بهبهانی» گرامی که سعی در برهم زدن این رسم نامبارک در شعرهایش داشت و در غزلی نوشته بود: «قول زنانه میدهم.» خلاصه کنم… دربست پذیرفتنِ چنین مهملاتی با اتیکتِ ادبیات کلاسیک این بلا را سر فرهنگ ما آورده و متاسفانه نهادهای دولتی هم نه تنها قدمی در راستای عوض کردنِ این نگاه برنمیدارند بلکه آن را تشدید میکنند. نمونهاش همین رفتاری که با زنان در عرصهی موسیقی میشود. در تمام جهان، آثار کلاسیک را ارج مینهند اما بخشهای مخرب آن را حلوا، حلوا نمیکنند ولی متاسفانه در فرهنگ ما به دلیل ناآگاهی متولیان و شعرمحور بودن، شاعران و به خصوص شاعران کلاسیک را اولن با القابی مثل «حضرت» و «حکیم» و غیره خطاب کرده و شعرشان را وحی منزل به حساب میآورند. تمام وسایل ارتباط جمعی هم در بوقِ همین رسمِ نامبارک میدمند. یکبار پای برنامههای «صدا و سیما» بنشینید و ببینید در جُنگهایی که قرار است به اصطلاح سطح آگاهی خانوادهها را بالا ببرند، چه چیزهایی گفته میشود. نمیدانم ماجرای اشعهی ساطع شده از صورت زنان را دیدهاید یا نه؟ خب همین حرفها روی اذهانِ ناآگاه اثر میگذارد و به عمل نفرتانگیزِ اسیدپاشی و فجایع دیگر ختم میشود.
یغما گلرویی / از مصاحبه با ایلنا
Photo by yaghma golrouee
۲۲۲
۱۷ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.