UNRECOGNIZABIE PART ④
~-----------------------------------------------------------------------~
«فردا»
«جی هوپ ویو»
امروز که رسیدیم ایستگاه پلیس یکم سروصدا بود..رفتم از نامجون بپرسم شاید چیزی بدونه.
جی هوپ: نامجونا، چخبره اینجا؟ چرا اینقدر سروصدا عه؟
جیمین: راست میگه، یه خبرایی هستا..
نامجون: یعنی نمیدونین..؟!
جی هوپ و جیمین همزمان: چی رو؟
نامجون: دیروز یه دختر ¹⁷ ساله به طور خیلی عجیبی دزدیده شد! هیچکس نه چیزی دید نه چیزی شنید!
جی هوپ و جیمین همزمان: چییی!! «با صدای نسبتا بلند»
نامجون: عیبابا، وایسین بیاین براتون با جزییات توضیح بدم، بقیه پسرا رو صدا بزنین بریم تو دفترمون.
~-----------------------------------------------------------------------~
«چند دقیقه بعد»
«راوی»
همه تو دفتر مشترکشون جمع شده بودن که ماجرا رو بفهمن، مثله اینکه فقط نامجون میدونست.
نامجون: خب، دیروز یه دختر به اسم سانا که فقط 17 سالش بود ساعت 7 صبح وقتی داشت میرفت مدرسه دزدیده شد، هوا سرد و مِه دار بود، آدمای زیادی هم توی کوچه ای که اون دختر زندگی میکنه و داشت از اونجا میرفت مدرسه اون ساعت نبودن و تقریبا اونجا خالی بود، برای همین کسی متوجه نشده، یعنی نه مدرکی نیست نه شاهدی.
یونگی: مگه میشه؟ دوربین نداشت؟
نامجون: هیچی نداشت!
یونگی: خب که چی؟:/ اصن تو از کجا میدونی؟:/
نامجون: من خودم هم نمیدونستم:/ رئیس پلیس بهم گفت میخواد ما این پرونده رو حل کنیم!
جونگ کوک: چییی!!«با صدای نسبتا بلند»
یونگی: چیه؟:/ مگه تو نبودی که میگفتی من پرونده میخوام؟:/
جونگ کوک: نه من منظورم این نبود، این خیلی سخته!
جین: مگه پازله که میگی سخته؟:/ اصن مگه دست ماعه که سخت باشه یا نه؟:/
نامجون: به هرحال، قرار نیست که همینجوری باشه، تازه شروع شده یکم که بگذره حتما چیزای بیشتری پیدا میکنیم.
~-----------------------------------------------------------------------~
شما بعد دیدن این پارت: آخ جوننن بلخره داستان داره شروع شروع میشههه💃
~-----------------------------------------------------------------------~
«مدوسا صحبت میکنه»
بلخره پارت جدید بعد از قرن ها پردازش💪🌚
اصن لایک نمیکنین ها🔪
«فردا»
«جی هوپ ویو»
امروز که رسیدیم ایستگاه پلیس یکم سروصدا بود..رفتم از نامجون بپرسم شاید چیزی بدونه.
جی هوپ: نامجونا، چخبره اینجا؟ چرا اینقدر سروصدا عه؟
جیمین: راست میگه، یه خبرایی هستا..
نامجون: یعنی نمیدونین..؟!
جی هوپ و جیمین همزمان: چی رو؟
نامجون: دیروز یه دختر ¹⁷ ساله به طور خیلی عجیبی دزدیده شد! هیچکس نه چیزی دید نه چیزی شنید!
جی هوپ و جیمین همزمان: چییی!! «با صدای نسبتا بلند»
نامجون: عیبابا، وایسین بیاین براتون با جزییات توضیح بدم، بقیه پسرا رو صدا بزنین بریم تو دفترمون.
~-----------------------------------------------------------------------~
«چند دقیقه بعد»
«راوی»
همه تو دفتر مشترکشون جمع شده بودن که ماجرا رو بفهمن، مثله اینکه فقط نامجون میدونست.
نامجون: خب، دیروز یه دختر به اسم سانا که فقط 17 سالش بود ساعت 7 صبح وقتی داشت میرفت مدرسه دزدیده شد، هوا سرد و مِه دار بود، آدمای زیادی هم توی کوچه ای که اون دختر زندگی میکنه و داشت از اونجا میرفت مدرسه اون ساعت نبودن و تقریبا اونجا خالی بود، برای همین کسی متوجه نشده، یعنی نه مدرکی نیست نه شاهدی.
یونگی: مگه میشه؟ دوربین نداشت؟
نامجون: هیچی نداشت!
یونگی: خب که چی؟:/ اصن تو از کجا میدونی؟:/
نامجون: من خودم هم نمیدونستم:/ رئیس پلیس بهم گفت میخواد ما این پرونده رو حل کنیم!
جونگ کوک: چییی!!«با صدای نسبتا بلند»
یونگی: چیه؟:/ مگه تو نبودی که میگفتی من پرونده میخوام؟:/
جونگ کوک: نه من منظورم این نبود، این خیلی سخته!
جین: مگه پازله که میگی سخته؟:/ اصن مگه دست ماعه که سخت باشه یا نه؟:/
نامجون: به هرحال، قرار نیست که همینجوری باشه، تازه شروع شده یکم که بگذره حتما چیزای بیشتری پیدا میکنیم.
~-----------------------------------------------------------------------~
شما بعد دیدن این پارت: آخ جوننن بلخره داستان داره شروع شروع میشههه💃
~-----------------------------------------------------------------------~
«مدوسا صحبت میکنه»
بلخره پارت جدید بعد از قرن ها پردازش💪🌚
اصن لایک نمیکنین ها🔪
۷.۰k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.