اسم فیک: عشق زیبا♥beautiful love
اسم فیک: عشق زیبا♥beautiful love
پارت۸
ات: که یهو
دیدم جونگکوک اومد جلو ماشین تهیونگ
جونگکوک: چطوری تهیونگا
تهیونگ: خوبم تو خوبی؟
جونگکوک: اره خوبم این دختره همون دختره دیشب نیست
تهیونگ: چرا چطور
جونگکوک: پیش تو چیکار میکنه؟
تهیونگ: اها یادم رفت بهت بگم این دوست دخترمه اسمش ات
جونگکوک: یه شب شد دوست دخترت چقد جالب
ات: سلام
جونگکوک: سلام جونگکوک هستم خوشبختم
ات: همچنین
تهیونگ: نمیشه ات باید وقت بامن خوشبخت باشی
جونگکوک: خیلی حسودی هیونگا
تهیونگ: همینه که هست
ات: باشه حالا انقد بحث نکنین کوچولو
تهیونگ: جونگکوک فردا باهم حرف میزنیم فعلا باید با دوست دخترم وقت بگذرونم
جونگکوک: باشه هیونگای حسود
ات: حیححح
تهیونگ: فعلا
دومین بعد
از دید ات: رسیدیم فروشگاه تهیونگ چندتا لباس کیوت واسم خرید
ات: مرسی
تهیونگ: خواهش
از دید ات: داشتیم خرید میکردیم که دیدم لیسا هم اونجاست سریع رفتم پیشش
ات: لیسا سلام
لیسا: ا ات سلام
اینجاچیکار میکنی
ات: اومد با تهیونگ خرید
تهیونگ: ع من تو رو به عنوان دوست دخترم معرفی کردمااا
ات: باشه با دوست پسرم اومدم خرید
لیسا: دوست پسر یه شبه؟
ات: داستانش مفصله
دومین بعد...
از دید لیسا: ات برام همچیو گفت واقعا تعجب کرده بودم
تهیونگ: بریم خونه
ات: بریم
یه مین بعد
از دید ات: سریع سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه
ات: مرسی که برام خرید کردی
تهیونگ: مجدد خواهش
از دید ات: رفتیم خونه و من یه نودل فوری درست کردم با تهیونگ نشستیم خوردیم.
تهیونگ: اومم خوشمزست
ات: خواهش میکنم
تهیونگ: عجب از خود راضی ام که هستی
ات: همینه که هست حیحححح
تهیونگ: از رو من اصکی نرو بچه
ات: همینه که هست حیححح
تهیونگ: دارم برات
ات: باشه باشه
از دید ات: داشتم ظرف میشستم که یهو...
تا پارت ۹🩸♥
پارت۸
ات: که یهو
دیدم جونگکوک اومد جلو ماشین تهیونگ
جونگکوک: چطوری تهیونگا
تهیونگ: خوبم تو خوبی؟
جونگکوک: اره خوبم این دختره همون دختره دیشب نیست
تهیونگ: چرا چطور
جونگکوک: پیش تو چیکار میکنه؟
تهیونگ: اها یادم رفت بهت بگم این دوست دخترمه اسمش ات
جونگکوک: یه شب شد دوست دخترت چقد جالب
ات: سلام
جونگکوک: سلام جونگکوک هستم خوشبختم
ات: همچنین
تهیونگ: نمیشه ات باید وقت بامن خوشبخت باشی
جونگکوک: خیلی حسودی هیونگا
تهیونگ: همینه که هست
ات: باشه حالا انقد بحث نکنین کوچولو
تهیونگ: جونگکوک فردا باهم حرف میزنیم فعلا باید با دوست دخترم وقت بگذرونم
جونگکوک: باشه هیونگای حسود
ات: حیححح
تهیونگ: فعلا
دومین بعد
از دید ات: رسیدیم فروشگاه تهیونگ چندتا لباس کیوت واسم خرید
ات: مرسی
تهیونگ: خواهش
از دید ات: داشتیم خرید میکردیم که دیدم لیسا هم اونجاست سریع رفتم پیشش
ات: لیسا سلام
لیسا: ا ات سلام
اینجاچیکار میکنی
ات: اومد با تهیونگ خرید
تهیونگ: ع من تو رو به عنوان دوست دخترم معرفی کردمااا
ات: باشه با دوست پسرم اومدم خرید
لیسا: دوست پسر یه شبه؟
ات: داستانش مفصله
دومین بعد...
از دید لیسا: ات برام همچیو گفت واقعا تعجب کرده بودم
تهیونگ: بریم خونه
ات: بریم
یه مین بعد
از دید ات: سریع سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه
ات: مرسی که برام خرید کردی
تهیونگ: مجدد خواهش
از دید ات: رفتیم خونه و من یه نودل فوری درست کردم با تهیونگ نشستیم خوردیم.
تهیونگ: اومم خوشمزست
ات: خواهش میکنم
تهیونگ: عجب از خود راضی ام که هستی
ات: همینه که هست حیحححح
تهیونگ: از رو من اصکی نرو بچه
ات: همینه که هست حیححح
تهیونگ: دارم برات
ات: باشه باشه
از دید ات: داشتم ظرف میشستم که یهو...
تا پارت ۹🩸♥
۹.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.