پارت ۶
کوک: منظورتون چیه؟؟
تهیونگ: گفتم دلت میخواد اینایی که گفتم مال تو شههه؟
کوک: آره اما..
تهیونگ: اما چی؟؟
کوک: چطوری آقای کیم
تهیونگ رفت آشپزخونه و آب خورد کتش رو در آورد و دستاشو روی کابینت گذاشت و نگاهیی به کوک کرد
تهیونگ: رسمی صدام نزن!
کوک: اما چرا آقای کیم؟!
تهیونگ: گفتم رسمی صدام نزن
کوک: پس چی صداتون بزنم؟
تهیونگ: بعد از یه کاری بهت میگم چی صدام کنی گفتی دوست داری اینجا مال تو باشه آره؟؟
کوک: بله
_یه درخواست دارم ازت
_بله؟
_دوست پسرم شو
_جان؟!
_دوست پسرم شو خواسته ی زیادیه!؟؟
_اما چرا
_بیبی بانی کوچولوم تو دسگه از الان رسمن مال منی
_عهههههه جـــــــــــــان
...
تهیونگ: گفتم دلت میخواد اینایی که گفتم مال تو شههه؟
کوک: آره اما..
تهیونگ: اما چی؟؟
کوک: چطوری آقای کیم
تهیونگ رفت آشپزخونه و آب خورد کتش رو در آورد و دستاشو روی کابینت گذاشت و نگاهیی به کوک کرد
تهیونگ: رسمی صدام نزن!
کوک: اما چرا آقای کیم؟!
تهیونگ: گفتم رسمی صدام نزن
کوک: پس چی صداتون بزنم؟
تهیونگ: بعد از یه کاری بهت میگم چی صدام کنی گفتی دوست داری اینجا مال تو باشه آره؟؟
کوک: بله
_یه درخواست دارم ازت
_بله؟
_دوست پسرم شو
_جان؟!
_دوست پسرم شو خواسته ی زیادیه!؟؟
_اما چرا
_بیبی بانی کوچولوم تو دسگه از الان رسمن مال منی
_عهههههه جـــــــــــــان
...
۱.۳k
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.