عشق سپیده دم
پارت ¹¹
ا.ت:خیلی پرویی
کوک:فک کردم صبح درموردش حرف زدیم؟
ا.ت:باشه بابا بیخیال خستم
ا.ت لباساش رو از کمد ور داشت برد حموم که اونجا بپوشه در همون لحظه کوک هم لباس هاش رو عوض کرد و با نیم تنه لخت(همونجور که همه میدونید یا بهتره بگم استادید)خوابید ا.ت هم بعد ۵ مین امد کنار کوک خوابید
_____
*فردا صبح*
کوک:صبح با صدای در بیدار شدم کنارم دو دیدم ا.ت هم تازه بیدار شده ودف فک کنم سولیاس
کوک:ا.ت
ا.ت:ها
کوک:کیه
ا.ت:ببخشید که منم پیش توعم
کوک:کیه؟(خطاب به کسی که پشته دره)
سولیا:منم اوپا
کوک:خوشگله بیا بغلم تا لو نرفتیم(خطاب به ا.ت)
ا.ت:هعی روزگار
کوک:هیس خودتو به خواب بزن
ا.ت امد سرش رو گذاشت رو بازوم
کوک:بیا تو سولیا
سولیا:اوپااا اون چرا تو بغلتهه
کوک:زنمه چرا نباید بغلش کنم؟
سولیا:اما هنوز ازدواج نکردی
کوک:سولیا کارتو بگو
کوک:صبحونه درست کردم تا ا.ت بلند نشده بیا بخوریم
کوک:برو بیرون تا بیام
سولیا:باشههه
سولیا رفت که ا.ت باند شد و گفت
ادامه دارد...
ا.ت:خیلی پرویی
کوک:فک کردم صبح درموردش حرف زدیم؟
ا.ت:باشه بابا بیخیال خستم
ا.ت لباساش رو از کمد ور داشت برد حموم که اونجا بپوشه در همون لحظه کوک هم لباس هاش رو عوض کرد و با نیم تنه لخت(همونجور که همه میدونید یا بهتره بگم استادید)خوابید ا.ت هم بعد ۵ مین امد کنار کوک خوابید
_____
*فردا صبح*
کوک:صبح با صدای در بیدار شدم کنارم دو دیدم ا.ت هم تازه بیدار شده ودف فک کنم سولیاس
کوک:ا.ت
ا.ت:ها
کوک:کیه
ا.ت:ببخشید که منم پیش توعم
کوک:کیه؟(خطاب به کسی که پشته دره)
سولیا:منم اوپا
کوک:خوشگله بیا بغلم تا لو نرفتیم(خطاب به ا.ت)
ا.ت:هعی روزگار
کوک:هیس خودتو به خواب بزن
ا.ت امد سرش رو گذاشت رو بازوم
کوک:بیا تو سولیا
سولیا:اوپااا اون چرا تو بغلتهه
کوک:زنمه چرا نباید بغلش کنم؟
سولیا:اما هنوز ازدواج نکردی
کوک:سولیا کارتو بگو
کوک:صبحونه درست کردم تا ا.ت بلند نشده بیا بخوریم
کوک:برو بیرون تا بیام
سولیا:باشههه
سولیا رفت که ا.ت باند شد و گفت
ادامه دارد...
۱.۱k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.