زندگی تخیلی(اخرین پارت)
یونجون: پسر چت شده بالاخره از دستش خلاص شدی دیگه
چند مین بعد
یونجون: چرا جین هو رو میخوام چرا نمیتونم بدون اون بخوابم وایی
مالیسا: چت شده تو صدات کل عمارت و برداشته
یونجون: مامان نمیتونم بدون یونجون بخوابم خوابم نمیبرع انگار دارم بدون اون دیوونه میشم
مالیسا : بهت گفتم نباید عاشقش بشی ولی الان طلسم شکستع شده و ممکنه جین هو دیگه نخواد ببینتت
یونجون: نمیشه من میرم دنبالش من میرم
از زبون جین هو:
باورم نمی شد کع یونجون کسی که این همه مدت به بهش میگفتم عشقم فقط یک دروغ بود همش دروغ بود( با داد و گریه)
داشتم همینطور گریع میکردم که حس کردم یک نفر از پشت بغلم کرد دستاش گرم بود و ارام بخش
جین هو: تو کی هستی
یونجون: منم
جین هو: ولم کن برو نمیخوام ببینمت گمشو برو
(همون موقع بارون زد )
یونجون: من بدون تو هیچ جا نمیرم
جین هو: چرا ؟نکنه دوستم داری نکنه عاشقمی هان بگو ببینم اگه واقعا عاشقم بودی بهم دروغ نمیگفتی من و بازیچه ی دست کثیفت نمیکردی (با داد خیلی بلند)
یونجون: اره درست میگی ولی من اشتباه کردم همه چیو واست تعریف میکنم اون چیزی که مامانم گفت حقیقت ندارع
جین هو : برای چی باید حرف تو باور کنم
یونجون: اگه تو واقعا عاشقم بودی الان گوش بدع
جین هو: گوش میدم ولی فکر نکنم نظرم عوض شع
یونجون: بیا بشین
رفتم نشستم
جین هو: خوب
یونجون: ببین یادته ۱ ماه پیش من و تو باهم س*ک*ی کردیم؟
جین هو: خب
یونجون: خب قانون ما خوناشام ها اینکه وقتی دو نفر باهم .....میکنن اون دونفر تا اخر عمر مال هم میشن چه بخوان چه نخوان اون موقع من و تو از هم بدمون میومد و مامان گفت که راهش اینکه من ترو عاشق خودم کنم و بعد دلت و بشکنم اینطوری طلسم شکسته میشع
جین هو: خب شکسته شد پس حالا برو
یونجون: اره میخواستم همین کارو کنم ولی متوجه ی یک چیزی شدم
جین هو: چی ؟
یونجون: من تو این مدت عاشقت شدم حتی الان که ساعت ۱۲ شبع باید راحت بخوابم ولی تو من و به خودت وابسته کردی و من نمیتونم ازت دل بکنم و عاشقت شدم خواهش میکنم یک فرست دیگه بهم بده
جین هو: من من من نمیتونم قبول کنم که تو ازم جدا بشی قبول میکنم و دوباره برمیگردم پیشت
از زوبون نویسنده:
اینجا یک بوس میگرن از هم و بعد ازدواج میکنن و بچه میارن و به سلامتی همه چی تموم میشه😊❤
چند مین بعد
یونجون: چرا جین هو رو میخوام چرا نمیتونم بدون اون بخوابم وایی
مالیسا: چت شده تو صدات کل عمارت و برداشته
یونجون: مامان نمیتونم بدون یونجون بخوابم خوابم نمیبرع انگار دارم بدون اون دیوونه میشم
مالیسا : بهت گفتم نباید عاشقش بشی ولی الان طلسم شکستع شده و ممکنه جین هو دیگه نخواد ببینتت
یونجون: نمیشه من میرم دنبالش من میرم
از زبون جین هو:
باورم نمی شد کع یونجون کسی که این همه مدت به بهش میگفتم عشقم فقط یک دروغ بود همش دروغ بود( با داد و گریه)
داشتم همینطور گریع میکردم که حس کردم یک نفر از پشت بغلم کرد دستاش گرم بود و ارام بخش
جین هو: تو کی هستی
یونجون: منم
جین هو: ولم کن برو نمیخوام ببینمت گمشو برو
(همون موقع بارون زد )
یونجون: من بدون تو هیچ جا نمیرم
جین هو: چرا ؟نکنه دوستم داری نکنه عاشقمی هان بگو ببینم اگه واقعا عاشقم بودی بهم دروغ نمیگفتی من و بازیچه ی دست کثیفت نمیکردی (با داد خیلی بلند)
یونجون: اره درست میگی ولی من اشتباه کردم همه چیو واست تعریف میکنم اون چیزی که مامانم گفت حقیقت ندارع
جین هو : برای چی باید حرف تو باور کنم
یونجون: اگه تو واقعا عاشقم بودی الان گوش بدع
جین هو: گوش میدم ولی فکر نکنم نظرم عوض شع
یونجون: بیا بشین
رفتم نشستم
جین هو: خوب
یونجون: ببین یادته ۱ ماه پیش من و تو باهم س*ک*ی کردیم؟
جین هو: خب
یونجون: خب قانون ما خوناشام ها اینکه وقتی دو نفر باهم .....میکنن اون دونفر تا اخر عمر مال هم میشن چه بخوان چه نخوان اون موقع من و تو از هم بدمون میومد و مامان گفت که راهش اینکه من ترو عاشق خودم کنم و بعد دلت و بشکنم اینطوری طلسم شکسته میشع
جین هو: خب شکسته شد پس حالا برو
یونجون: اره میخواستم همین کارو کنم ولی متوجه ی یک چیزی شدم
جین هو: چی ؟
یونجون: من تو این مدت عاشقت شدم حتی الان که ساعت ۱۲ شبع باید راحت بخوابم ولی تو من و به خودت وابسته کردی و من نمیتونم ازت دل بکنم و عاشقت شدم خواهش میکنم یک فرست دیگه بهم بده
جین هو: من من من نمیتونم قبول کنم که تو ازم جدا بشی قبول میکنم و دوباره برمیگردم پیشت
از زوبون نویسنده:
اینجا یک بوس میگرن از هم و بعد ازدواج میکنن و بچه میارن و به سلامتی همه چی تموم میشه😊❤
۹.۹k
۰۲ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.