پارت ۴۰ ازدواج اجباری
پارت ۴۰ ازدواج اجباری
پدرش. پسرم ا/ت چیشدش
× الان اصلا حوصله حرف زدن ندارم
مادرت. دعوا گرفتین
× دخترت کلا دیوانه ی
& درست حرف بزن
× ا/ت حامله ای بعد میگه میخوام سقد کنم
مادرش. او خدای من
پدرت. شوخی میکنی
× نه
& من میرم پیش ا/ت
× من میرم
& از موقعی که با ا/ت ازدواج کردی دارم سعی میکنم جلوی خودمو بگیرم ولی انگار نمیشه .داد.
پدرت. پسرم اروم
ادمینتون: هیونجین میر پیش ا/ت و باهاش حرف میزنه و زنگ میزنن به انایتا هم میاد
@ دختر تو الان توی بدترین شرایطی و باید خیلی فکر کنی و زود تصمیم نگیر
_ خسته شدم دیگه نمیتونم ادامه بدم .گریه.
& عزیزم ما پیشتیم از همه بهتر مامان پشتته
( مامان ا/ت هم میاد )
مادرت. دخترم
_ مامان.گریه رفت بغل مامانش.
مادرت. خوب میدونم تو چطور شرایطی هستی و درکت میکنم من نمیزارم کسی جای تو نظر بده و تو باید خودت تصمیم بگیری
_ مامان میخوام بمیرم راحت شم .گریه.
@ ا/ت این چه حرفی
مادرت. الان تو وضعیتی هستی که اگر سرپایی جای شکر داره پس باید با فکر بری جلو
& مامان راست میگه اروم باش
_ شوگا بهم فشار میاره .گریه.
& خوارشو ..... چیزه جرعت نداره
مادرت. با ادب باش
& بله ببخشید
_ مامان من بیماری دارم .گریه.
مادرت. چی
_ ( همه چیز رو تعریف میکنه )
مادرت. خدای من چرا بهم زودتر نگفتی
& من میخواستم بگم ا/ت نزاشت
مادرت. پس دیگه حرص نخور باشه
_ مامان میشه برم تایلند پیش روناک
@ روناک کیه؟؟؟؟
مادرت. من یه خوار ناتنی دارم که خیلی ا/ت و منو دوست داره و اسمش روناک
& اره برو خاله روناک حتما خوشحال میشه
مادرت. به پدرت میگم
_ مرسی
ادمینتون: ا/ت حالش بهتر شد و خوابید و بابای ا/ت و مامانش و هیونجین و انایتا با هم تصمیم گرفتن که ا/ت رو بفرستن تایلند
شرط پارت بعد
30:« لایک ❤️
پدرش. پسرم ا/ت چیشدش
× الان اصلا حوصله حرف زدن ندارم
مادرت. دعوا گرفتین
× دخترت کلا دیوانه ی
& درست حرف بزن
× ا/ت حامله ای بعد میگه میخوام سقد کنم
مادرش. او خدای من
پدرت. شوخی میکنی
× نه
& من میرم پیش ا/ت
× من میرم
& از موقعی که با ا/ت ازدواج کردی دارم سعی میکنم جلوی خودمو بگیرم ولی انگار نمیشه .داد.
پدرت. پسرم اروم
ادمینتون: هیونجین میر پیش ا/ت و باهاش حرف میزنه و زنگ میزنن به انایتا هم میاد
@ دختر تو الان توی بدترین شرایطی و باید خیلی فکر کنی و زود تصمیم نگیر
_ خسته شدم دیگه نمیتونم ادامه بدم .گریه.
& عزیزم ما پیشتیم از همه بهتر مامان پشتته
( مامان ا/ت هم میاد )
مادرت. دخترم
_ مامان.گریه رفت بغل مامانش.
مادرت. خوب میدونم تو چطور شرایطی هستی و درکت میکنم من نمیزارم کسی جای تو نظر بده و تو باید خودت تصمیم بگیری
_ مامان میخوام بمیرم راحت شم .گریه.
@ ا/ت این چه حرفی
مادرت. الان تو وضعیتی هستی که اگر سرپایی جای شکر داره پس باید با فکر بری جلو
& مامان راست میگه اروم باش
_ شوگا بهم فشار میاره .گریه.
& خوارشو ..... چیزه جرعت نداره
مادرت. با ادب باش
& بله ببخشید
_ مامان من بیماری دارم .گریه.
مادرت. چی
_ ( همه چیز رو تعریف میکنه )
مادرت. خدای من چرا بهم زودتر نگفتی
& من میخواستم بگم ا/ت نزاشت
مادرت. پس دیگه حرص نخور باشه
_ مامان میشه برم تایلند پیش روناک
@ روناک کیه؟؟؟؟
مادرت. من یه خوار ناتنی دارم که خیلی ا/ت و منو دوست داره و اسمش روناک
& اره برو خاله روناک حتما خوشحال میشه
مادرت. به پدرت میگم
_ مرسی
ادمینتون: ا/ت حالش بهتر شد و خوابید و بابای ا/ت و مامانش و هیونجین و انایتا با هم تصمیم گرفتن که ا/ت رو بفرستن تایلند
شرط پارت بعد
30:« لایک ❤️
۱۸.۲k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.