پارت16 فیک شرط بندی مافیا🥀🌓✨️
اومد دید تخت یونجی خونی شده ........
تهیونگ: یونجیییی عشقم حالت خوبه ولی یونجی مث،مُرده ها خوابیده بود
تهیونگ یونجی رو برد دکتر
تهیونگ زنگ زد به بابابزرگ
تهیونگ: بابابزرگ چرا یونجی زخمی شده
بابابزرگ همه چی رو براش گفت
دکتر: خوشبختانه حالش خوبه میتونید ملاقاتش کنید
ولی باید چندتا آزمایش بدن
تهیونگ: یونجی چرا بهم نگفتی نمیتونی الکل بخوری
یونجی: اخه اولین باری بود باهام رفته بودیم بیرون
تهیونگ:کصخل من😭✨️🥀
تهیونگ: قضیه مافیای ایتالیایی چیه
یونجی: هیچی فقط،یه تله بود
تهیونگ: یونجی من باید برم جایی سریع بر میگردم
یونجی: باشه ولی زود برگرد
تهیونگ رفت سراغ بابابزرگ فلیکس
تهیونگ: تو گفتی فقط با من طرفی چرا به خانوادم آسیب زدی نمی بخشمت به بدترین صورت جبران میکنم
بابابزرگ فلیکس: هه نمیتونی
تهیونگ: حواست باشه یهو دیدی تو خونت بر اثر قتل مُردی خیلی خبر خوبیه نه؟
فلیکس اومده بود بیمارستان واسه یونجی بستنی خریده بود
یونجی خواب بود
فلیکس: دیونه چرا مواظب خودت نبودی نگا حتی پتو هم روت نیست
فلیکس:ببخشید نتونستم جلوی بابابزرگم ازت محافظت کنم
فلیکس گونه یونجی رو بوسیدو رفت
یونجی بیدار شد دید کنارش بستنی مورد علاقشه
یونجی: یعنی کار کیه؟ یاد فلیکس افتاد
تهیونگ اومد
یونجی: اومدی
تهیونگ: اره ولی برات یه چی خریدممم
یونجی: چیه بهم بگو لطفااا
تهیونگ: گل مورد علاقت رز مشکی
یونجی: از شدتتتت ذوققق پرید بغل تهیونگ
تهیونگ : بشین هنوز خوب نشدی
تهیونگ: یونجی میشه من کنارت بخوابم امشب
یونجی: انتقام بگیرم
تهیونگ: 🤣 نه من میرم برات کیک بخرم ✨️
تهیونگ رفت
خورد به پرستار وسایلاش ریخت وقتی خواست کمکش کنه چشماش آشنا بود براش
یهو پرستار مرموز ماسک پوش اومد یونجی رو آمپول بزنه
تهیونگ یادش،اومد اون آدم دشمنشه تهیونگ کیک از دستش افتاد دویید سمت اتاق یونجی
اومد پرستاره رو زد و نزاشت به یونجی دست بزنه
تهیونگ: تورو کدوم عوضی فرستاده
اون: این فقط،اولشه آرامش رو ازت میگیرم
تهیونگ تا تونست اونو زد🤣🤣🤣
ولی اون فرار کرد
دکتر: جواب آزمایش یونجی خانم اومده
ولی متاسفانه ایشون مریضی ...............
من کرم دارم🤣🤦😁🥀🌓✨️
تهیونگ: یونجیییی عشقم حالت خوبه ولی یونجی مث،مُرده ها خوابیده بود
تهیونگ یونجی رو برد دکتر
تهیونگ زنگ زد به بابابزرگ
تهیونگ: بابابزرگ چرا یونجی زخمی شده
بابابزرگ همه چی رو براش گفت
دکتر: خوشبختانه حالش خوبه میتونید ملاقاتش کنید
ولی باید چندتا آزمایش بدن
تهیونگ: یونجی چرا بهم نگفتی نمیتونی الکل بخوری
یونجی: اخه اولین باری بود باهام رفته بودیم بیرون
تهیونگ:کصخل من😭✨️🥀
تهیونگ: قضیه مافیای ایتالیایی چیه
یونجی: هیچی فقط،یه تله بود
تهیونگ: یونجی من باید برم جایی سریع بر میگردم
یونجی: باشه ولی زود برگرد
تهیونگ رفت سراغ بابابزرگ فلیکس
تهیونگ: تو گفتی فقط با من طرفی چرا به خانوادم آسیب زدی نمی بخشمت به بدترین صورت جبران میکنم
بابابزرگ فلیکس: هه نمیتونی
تهیونگ: حواست باشه یهو دیدی تو خونت بر اثر قتل مُردی خیلی خبر خوبیه نه؟
فلیکس اومده بود بیمارستان واسه یونجی بستنی خریده بود
یونجی خواب بود
فلیکس: دیونه چرا مواظب خودت نبودی نگا حتی پتو هم روت نیست
فلیکس:ببخشید نتونستم جلوی بابابزرگم ازت محافظت کنم
فلیکس گونه یونجی رو بوسیدو رفت
یونجی بیدار شد دید کنارش بستنی مورد علاقشه
یونجی: یعنی کار کیه؟ یاد فلیکس افتاد
تهیونگ اومد
یونجی: اومدی
تهیونگ: اره ولی برات یه چی خریدممم
یونجی: چیه بهم بگو لطفااا
تهیونگ: گل مورد علاقت رز مشکی
یونجی: از شدتتتت ذوققق پرید بغل تهیونگ
تهیونگ : بشین هنوز خوب نشدی
تهیونگ: یونجی میشه من کنارت بخوابم امشب
یونجی: انتقام بگیرم
تهیونگ: 🤣 نه من میرم برات کیک بخرم ✨️
تهیونگ رفت
خورد به پرستار وسایلاش ریخت وقتی خواست کمکش کنه چشماش آشنا بود براش
یهو پرستار مرموز ماسک پوش اومد یونجی رو آمپول بزنه
تهیونگ یادش،اومد اون آدم دشمنشه تهیونگ کیک از دستش افتاد دویید سمت اتاق یونجی
اومد پرستاره رو زد و نزاشت به یونجی دست بزنه
تهیونگ: تورو کدوم عوضی فرستاده
اون: این فقط،اولشه آرامش رو ازت میگیرم
تهیونگ تا تونست اونو زد🤣🤣🤣
ولی اون فرار کرد
دکتر: جواب آزمایش یونجی خانم اومده
ولی متاسفانه ایشون مریضی ...............
من کرم دارم🤣🤦😁🥀🌓✨️
۱۳.۰k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.