پلیس خلافکار من
پلیس خلافکار من
*<My criminal police>*
پارت ۱۴
شوگا:آره صدای ناله هات تا صبح نزاشت بخوابم
ا.ت:ولی من فقط تا ساعت ۱۲ بیدار بودم
شوگا:از اونموقع ذهنم در گیر بود
کوک:بیخیال
چان:خوب ماموریت داریم بانک مرکزی و میخوام برام خالی کنید اگه کارتون درست پیش بره باز شب اجازه مشروب دارید
نامجون:ایول بزن بریم
ا.ت:من برم لباسامو عوض کنم
کوک:منم
ا.ت:
رفتم تو اتاق و لباس جدیدی که چان برام گرفته بود لباس خیلی خوشگلی بود خیلی دوسش داشتم(عکسشو میزارم)
اومدم بیرون از اتاق که کوک و جلو در دیدم پکر بهش نگاه کردم
کوک:اهم ... یه بوسه کوتاه مهمونم میکنی؟(با خنده)
ا.ت: ... نه
کوک:لفطن
ا.ت:نههه
کوک:(چهرشو کیوت میکنه) خواهش
ا.ت:اَییششش ... (دستاشو باز میکنه)بیا
کوک:
پریدم بغلش و لباشو بوسه کوتاهی زدم و جدا شدم
ا.ت:تموم شد؟
کوک:آره
ا.ت:برو تو لباستو گزاشتم رو تخت
کوک:ملسی
ا.ت:
راستش از کوک بدم نمیاد منم دوسش دارم ولی زیاد خوشم نمیاد میچسبه بهم
وایساده بودم جلو در و منتظر کوک بودم . تا اینکه کوک اومد بیرون واقا لباسه بهش میومد مشکی واقا بهش میاد (عکسشو میزارم)
کوک:خوب شدم؟
ا.ت: آ آره خوبه
کوک:خوب بریم
(۳۰ ساعت بعد تو ماشین)
چان:خوب این بانک مرکزی هم دوربین داره هم نگهبان با ماسک و عینک میرین تو کوک با ا.ت میرین تو دریچه کولر و از اونجا منتظرت علامت من میمونین
ا.ت:وات؟منو کوک؟
کوک:بله ا.ت خانوم منو تو
ا.ت:اَیششش
(۱۵ دقیقه بعد در بانک)
ا.ت:
با کوک از پشت بوم وارد دریچه شدیم و شروع کردیم به رفتم
کوک:آهه خیلی تنگه
ا.ت:د داری چیکار میکنی؟(با پشت نگا میکنیه)
کوک:دارم از تو دریچه رد میشم
ا.ت:آه ترسیدم
کوک:یکم تند تر برو
ا.ت:خوب تنگه
کوک:
واقا دریچه تنگی بود رد شدن ازش کار سختی بود
ولی بالاخره بعد ۱۰ دقیقه رسیدیم
*<My criminal police>*
پارت ۱۴
شوگا:آره صدای ناله هات تا صبح نزاشت بخوابم
ا.ت:ولی من فقط تا ساعت ۱۲ بیدار بودم
شوگا:از اونموقع ذهنم در گیر بود
کوک:بیخیال
چان:خوب ماموریت داریم بانک مرکزی و میخوام برام خالی کنید اگه کارتون درست پیش بره باز شب اجازه مشروب دارید
نامجون:ایول بزن بریم
ا.ت:من برم لباسامو عوض کنم
کوک:منم
ا.ت:
رفتم تو اتاق و لباس جدیدی که چان برام گرفته بود لباس خیلی خوشگلی بود خیلی دوسش داشتم(عکسشو میزارم)
اومدم بیرون از اتاق که کوک و جلو در دیدم پکر بهش نگاه کردم
کوک:اهم ... یه بوسه کوتاه مهمونم میکنی؟(با خنده)
ا.ت: ... نه
کوک:لفطن
ا.ت:نههه
کوک:(چهرشو کیوت میکنه) خواهش
ا.ت:اَییششش ... (دستاشو باز میکنه)بیا
کوک:
پریدم بغلش و لباشو بوسه کوتاهی زدم و جدا شدم
ا.ت:تموم شد؟
کوک:آره
ا.ت:برو تو لباستو گزاشتم رو تخت
کوک:ملسی
ا.ت:
راستش از کوک بدم نمیاد منم دوسش دارم ولی زیاد خوشم نمیاد میچسبه بهم
وایساده بودم جلو در و منتظر کوک بودم . تا اینکه کوک اومد بیرون واقا لباسه بهش میومد مشکی واقا بهش میاد (عکسشو میزارم)
کوک:خوب شدم؟
ا.ت: آ آره خوبه
کوک:خوب بریم
(۳۰ ساعت بعد تو ماشین)
چان:خوب این بانک مرکزی هم دوربین داره هم نگهبان با ماسک و عینک میرین تو کوک با ا.ت میرین تو دریچه کولر و از اونجا منتظرت علامت من میمونین
ا.ت:وات؟منو کوک؟
کوک:بله ا.ت خانوم منو تو
ا.ت:اَیششش
(۱۵ دقیقه بعد در بانک)
ا.ت:
با کوک از پشت بوم وارد دریچه شدیم و شروع کردیم به رفتم
کوک:آهه خیلی تنگه
ا.ت:د داری چیکار میکنی؟(با پشت نگا میکنیه)
کوک:دارم از تو دریچه رد میشم
ا.ت:آه ترسیدم
کوک:یکم تند تر برو
ا.ت:خوب تنگه
کوک:
واقا دریچه تنگی بود رد شدن ازش کار سختی بود
ولی بالاخره بعد ۱۰ دقیقه رسیدیم
۱.۸k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.