سناریو ( 4 )
وقتی می خوای بری مسافرت و قراره سه ماه برنگردی
نامجون : ناراحت نمی شم چون می دونم بر میگردی اما دلم خیلی برات تنگ می شه بیبی
■■■■
جین : توی این سه ماه خوب می خوری خوب میخوابی و هر ۶ ساعت هم تماس تصویری میگیری ... اکی ؟
ا.ت : باشه ... یجوری میگی انگار میخوام فرار کنم 😐
■■■■
شوگا : مشکلی نیست ولی برگردی خوب از خجالتت در میام ( منظورش رو گرفتین دیگه)
■■■■
جی هوپ : اکی سانشانی ... ولی بدون خیلی دلم برات تنگ می شه 🥺
ا.ت : منم ... ولی مجبورم 🥺
■■■■
جیمین : موچی من کجا بدون من می خواد بره ؟ منم میام * لبخند کیوت *
■■■■
تهیونگ : یونتاننن ... ننت می خواد فرار کنه و مارو تنها بزاره بیا گازش بگیر !
یونتان : منم شدم بادیگارد این آقا 😐
■■■■
جونگ کوک : من رو تنها میزاری ؟... خدایی بی رحمی ... * با لحن ناراحتی *
ا.ت : برات سه بسته شیر موز میارم
جونگ کوک : یسسس
■■■■■■
لایک فراموش نشه
❤🍓
نامجون : ناراحت نمی شم چون می دونم بر میگردی اما دلم خیلی برات تنگ می شه بیبی
■■■■
جین : توی این سه ماه خوب می خوری خوب میخوابی و هر ۶ ساعت هم تماس تصویری میگیری ... اکی ؟
ا.ت : باشه ... یجوری میگی انگار میخوام فرار کنم 😐
■■■■
شوگا : مشکلی نیست ولی برگردی خوب از خجالتت در میام ( منظورش رو گرفتین دیگه)
■■■■
جی هوپ : اکی سانشانی ... ولی بدون خیلی دلم برات تنگ می شه 🥺
ا.ت : منم ... ولی مجبورم 🥺
■■■■
جیمین : موچی من کجا بدون من می خواد بره ؟ منم میام * لبخند کیوت *
■■■■
تهیونگ : یونتاننن ... ننت می خواد فرار کنه و مارو تنها بزاره بیا گازش بگیر !
یونتان : منم شدم بادیگارد این آقا 😐
■■■■
جونگ کوک : من رو تنها میزاری ؟... خدایی بی رحمی ... * با لحن ناراحتی *
ا.ت : برات سه بسته شیر موز میارم
جونگ کوک : یسسس
■■■■■■
لایک فراموش نشه
❤🍓
۱.۴k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.