بِبَر تا عمقِ اقیانوسِ چشمانت، دلم را؛ آی دریا!
خدا خواست و پنج کلمه مقدس را از نور خویش آفرید تا گاهواره زمین در نوسان عجولانه خویش، آرام گیرد. و سقف آسمان با ستون های لرزان خود پابرجا بماند. و پیشانی ماه از طلعت زیبایی بتابد و طالع خورشید بر مدار سعد بدرخشد و سینه دریا از رقص پریان بخروشد بر مدار محبت آل کساء!
و خدا خواست که عالمیان حسین علیه السلام را کشته ی عشق خویش ببینند. چشم های عقیم زمین از اشک باردار شدند. و ماه، رخسار رنگ پریده خویش را در زیر شولای ابرهای غصه دار پنهان نمود. و خورشید گیسو طلایی، سر بر شانه کوه های کمر شکسته، قبای سیاه شب بر سر کرد. و شمع های کوچک آسمان در شام غریبان نینوا، آب شدند.
وَ بَکَتِ السَّمآءُ وَ سُکّانُها، وَ الْجِنانُ وَ خُزّانُها ، وَ الْهِضابُ وَ أَقْطارُها، وَ الْبِحارُ وَ حیتانُها، وَ مَکَّةُ وَ بُنْیانُها، :خل وَ الْجِنانُ وَ وِلْدانُها ، وَ الْبَیْتُ وَ الْمَقامُ، وَ الْمَشْعَرُ الْحَرامُ، وَ الْحِـلُّ وَ الاِْحْرامُ ،
(در عزاىِ تو) آسمان و ساکنانش، بهشت ها و نگـهبانانش، کوه ها و کوهپایه ها، دریا ها و ماهیانش، شهرمکّه و پایه هایش، فردوس ها و جوانانش، خانه کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام ، و حلّ و حَرَم جملـگى گریستند..
و چون نشانه های هستی، در رثای ثاراللّه گریستن آغاز نمودند، خداوند دریاها را آفرید!
آی آبیِ تا بی نهایت روشن! آی زمزمه روشن هستی، پیچیده بر قامتِ ابریشمین ساحل! موج هایت بلند باد! بلند؛ مثل تمام آرزوهایی که در سینه داریم! مثل تمام حرف های عاشقانه! مثل روزهای پرامید انتظار حسینِ زمانه و تنها منجی و احیاگر دین الهی!
«حرف» بود، حرکت گرفت، «کلمه» شد! حجمی پیچیده بر هم بود! جان گرفت، جاری شد و زیباترین رنگ هستی را به قامت خود پوشانید؛ رنگ احساس، رنگ شادی، رنگ آرزو، درست مثل آسمان.
بی پایان و بی کرانه بود؛ مثل شکوهمندی عشق؛ مثل عظمت محمّد صلی الله علیه و آله ؛ مثل وجود علیّ علیه السلام ؛ امّا محدود شد، خاکی شد و در دلِ خاکستریِ زندگی، بدیع ترین تصاویر خلقت را به وجود آورد.
آسمان، آیینه ای می خواست تا ستارگان، پرتو نگاهشان را به تماشا بنشینند، قاب شد و در انوار لاجوردی عشق، غوطه ور: کَبَسَ الْأَرْضَ عَلَی مَوْدِ أَمْوَاجٍ مُسْتَفْحِلَةٍ وَ لُجَجِ بِحَارٍ زاخِرَةٍ،...
زمین را آماج امواج خروشان، و خروش موج دریاهای پر تلاطم کرد! تا این موسیقی جاری در ذهن زمان، شتاب و سکونِ حیات را در «نماهنگی» زیبا، بر چشم ها و گوش ها بِکشد.
تا یکی باشد و با دیدنِ یال های پریشان امواج ـ که هنر خروشیدن را به ساحل نشان می دهد ـ پی به مفهوم «وَ کَاَنَ مِن اقْتِدَارِ جَبَروُتِهِ، وَ بَدیِعِ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ...» ببرد.
تا یکی باشد و بداند که «قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادا لِکَلِمتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْقَدَ کَلِمتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدادا» هیچ اندازه محدودی برای شمردن نعمت ها و ستایش وجود بی زوال حضرت خداوندی نیست!
یَا مَنْ کَبَسَ الْأَرْضَ عَلَی الْمَاءِ وَ سَدَّ الْهَوَاءَ بِالسَّمَاءِ وَ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ أَحْسَنَ الْأَسْمَاءِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذَا وَ کَذَا وَ ارْزُقْنِی وَ عَافِنِی مِنْ کَذَا وَ کَذَا.
« ای آن که زمین را بر آب فشردی، و هوا را به آسمان بستی، و بهترین نام ها را برای خویش برگزیدی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، ...یا ربّ الزّینب بحقّ الزّینب إشف صدر الزّینب بظهور الحجّه و سالمم بدار از جمیع شر جن و انس شیطانی و کید و مکر و بدخواهی و بدگویی و بدفکری بدطینتان و نادانان و نااهلان و جاهلان و منافقان و کافران و حسودان.
یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین بر ما دردمندان دینت منت بگذار و بحق جانسوزترین غم و مصیبت دشت کربلا؛اسارت حضرت زینب کبری سلام الله، باقی مانده ی غیبت امام دوازدهم مان را بر ما ببخش و الساعه ظهور امام و منجی مان احیاگر دین ات و دستان قهر و عقوبت خائنان را برسان!الهی آمین
_ای هر چه خائن و ساکت!بهراسید!ان شاءالله ظهور نزدیک است!
و خدا خواست که عالمیان حسین علیه السلام را کشته ی عشق خویش ببینند. چشم های عقیم زمین از اشک باردار شدند. و ماه، رخسار رنگ پریده خویش را در زیر شولای ابرهای غصه دار پنهان نمود. و خورشید گیسو طلایی، سر بر شانه کوه های کمر شکسته، قبای سیاه شب بر سر کرد. و شمع های کوچک آسمان در شام غریبان نینوا، آب شدند.
وَ بَکَتِ السَّمآءُ وَ سُکّانُها، وَ الْجِنانُ وَ خُزّانُها ، وَ الْهِضابُ وَ أَقْطارُها، وَ الْبِحارُ وَ حیتانُها، وَ مَکَّةُ وَ بُنْیانُها، :خل وَ الْجِنانُ وَ وِلْدانُها ، وَ الْبَیْتُ وَ الْمَقامُ، وَ الْمَشْعَرُ الْحَرامُ، وَ الْحِـلُّ وَ الاِْحْرامُ ،
(در عزاىِ تو) آسمان و ساکنانش، بهشت ها و نگـهبانانش، کوه ها و کوهپایه ها، دریا ها و ماهیانش، شهرمکّه و پایه هایش، فردوس ها و جوانانش، خانه کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام ، و حلّ و حَرَم جملـگى گریستند..
و چون نشانه های هستی، در رثای ثاراللّه گریستن آغاز نمودند، خداوند دریاها را آفرید!
آی آبیِ تا بی نهایت روشن! آی زمزمه روشن هستی، پیچیده بر قامتِ ابریشمین ساحل! موج هایت بلند باد! بلند؛ مثل تمام آرزوهایی که در سینه داریم! مثل تمام حرف های عاشقانه! مثل روزهای پرامید انتظار حسینِ زمانه و تنها منجی و احیاگر دین الهی!
«حرف» بود، حرکت گرفت، «کلمه» شد! حجمی پیچیده بر هم بود! جان گرفت، جاری شد و زیباترین رنگ هستی را به قامت خود پوشانید؛ رنگ احساس، رنگ شادی، رنگ آرزو، درست مثل آسمان.
بی پایان و بی کرانه بود؛ مثل شکوهمندی عشق؛ مثل عظمت محمّد صلی الله علیه و آله ؛ مثل وجود علیّ علیه السلام ؛ امّا محدود شد، خاکی شد و در دلِ خاکستریِ زندگی، بدیع ترین تصاویر خلقت را به وجود آورد.
آسمان، آیینه ای می خواست تا ستارگان، پرتو نگاهشان را به تماشا بنشینند، قاب شد و در انوار لاجوردی عشق، غوطه ور: کَبَسَ الْأَرْضَ عَلَی مَوْدِ أَمْوَاجٍ مُسْتَفْحِلَةٍ وَ لُجَجِ بِحَارٍ زاخِرَةٍ،...
زمین را آماج امواج خروشان، و خروش موج دریاهای پر تلاطم کرد! تا این موسیقی جاری در ذهن زمان، شتاب و سکونِ حیات را در «نماهنگی» زیبا، بر چشم ها و گوش ها بِکشد.
تا یکی باشد و با دیدنِ یال های پریشان امواج ـ که هنر خروشیدن را به ساحل نشان می دهد ـ پی به مفهوم «وَ کَاَنَ مِن اقْتِدَارِ جَبَروُتِهِ، وَ بَدیِعِ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ...» ببرد.
تا یکی باشد و بداند که «قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادا لِکَلِمتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْقَدَ کَلِمتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدادا» هیچ اندازه محدودی برای شمردن نعمت ها و ستایش وجود بی زوال حضرت خداوندی نیست!
یَا مَنْ کَبَسَ الْأَرْضَ عَلَی الْمَاءِ وَ سَدَّ الْهَوَاءَ بِالسَّمَاءِ وَ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ أَحْسَنَ الْأَسْمَاءِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذَا وَ کَذَا وَ ارْزُقْنِی وَ عَافِنِی مِنْ کَذَا وَ کَذَا.
« ای آن که زمین را بر آب فشردی، و هوا را به آسمان بستی، و بهترین نام ها را برای خویش برگزیدی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، ...یا ربّ الزّینب بحقّ الزّینب إشف صدر الزّینب بظهور الحجّه و سالمم بدار از جمیع شر جن و انس شیطانی و کید و مکر و بدخواهی و بدگویی و بدفکری بدطینتان و نادانان و نااهلان و جاهلان و منافقان و کافران و حسودان.
یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین بر ما دردمندان دینت منت بگذار و بحق جانسوزترین غم و مصیبت دشت کربلا؛اسارت حضرت زینب کبری سلام الله، باقی مانده ی غیبت امام دوازدهم مان را بر ما ببخش و الساعه ظهور امام و منجی مان احیاگر دین ات و دستان قهر و عقوبت خائنان را برسان!الهی آمین
_ای هر چه خائن و ساکت!بهراسید!ان شاءالله ظهور نزدیک است!
۵.۶k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.