قاتل روانی
پارت ۳
ماله منی...بغضم ترکید و آروم اشک ریختم گفت:به هرکی زورم
برسه به تو یکی نمیرسه گریه نکن...من واقعا خستمه قول میدم
بیدار شدم میبرمت بیرون...اصلا شامم بیرون
میخوریم..هوم؟..گفتم:دلم..هق...گفت:آه باز این فسقلی شروع کرد
به اذیت کردن...پیشونیم رو بوسید و دستش رو گذاشت رویه
شکمم و ماساژش داد ابه دماغم رو کشیدم بالا گفت:آخیی
کوچولو...وقتی به دنیا بیاد حتما خیلی شیطون میشه...کم کم
خوابم برد(داشتم شکمه ا/ت رو ماساژ میدادم که گوشیم زنگ
خورد اه رئیسه دارک وب اوففف باز چشه جواب دادم گفت:الو
رئیسش یه مرده که بدجوری هم ازم خوشش میاد بلند شدم و رفتم
بیرون و جواب دادم گفت:سلام جیمین گفتم:سلام..گفت:یه تعمه
خیلی خوب واست دادم ولی پول هم بابتش بهت میدن..گفتم:تو
کلی افراد داری چرا نمیسماریشون به اونا گفت:بیخیال جیمین تو
خودت میدونی که از همه اینا بهتری از طرفه منم کلی پول میگیری
گفتم: از کجا مطمئن باشم که یه تله نیست؟! خندید و گفت:اسمم
جئون جونگ کوکه و ۱۶ سالمه و هم کلاسی همون دختر خوشگله
تویه اتاقتم که مثله فرشتا ها خوابیده گفتم:تو من رو زیره نظر
داری گفت:اممم..شاید گفتم:اگه دستت بخوره به..گفت:اوه بیخیال
داداش...ا/ت خیای خوبه...هم مهربونه هم خوشگل و دوسته
صمیمیمه اومیدوارم که نگی دقیقا من کی هستم دلم نمیخواد ازم
بترسه و نگران نباش اون یه تله نیست حداقل واسه یه
تو..گفتم:پس یه تلس..ولی نه واسه یه من گفت:زدی تویه خال
و...راستش اگه اون رو بکشی خودت رو بهم اثبات کنی...دارک وب
رو میدم به خودت با همه چیش گفتم:به دردم نمیخوره
گفت:شوخیت گرفته این که خیلی باحاله...گفتم:واسه چی خودت
ادارش نمیکنی گفت:خب...چون خسته شدم دنباله یه جا نشینه
منطقی و خوبم که کی بهتر از پارک جیمین شوهره دوستم..مگه گفتم:خوبه...عقل هم داری خندید و گفت:اره..خب نظرت چیه...من
مراقبه ا/ت هستم تو برو سراقش گفتم:اگه یه تاره نو از سرش کم
بشه میکشمت گفت:نمیخوام کاری باهاش بکنم فقط مراقبشم تازگیا
هم افسردگی گرفته که فهمیده عشقش یه قاتله سریالیه قطع کردم
اههه..من به ا/ت قول دادم شب ببرمش بیرون غروب بود آماده
شدم و رفتم)(مدتی بعد)با نوازش هایه دسته کسی بیدار شدم
چشمام رو باز کردم کوک بود گفتم:کوکیییی خندید و گفت:حالت
خوبه؟گفتم:تو اینجا چیکار میکنیییی گفت:اومدم مراقبت باشم
گفتم:ج..جیمین کجاست؟!..گفت:نمیدونم گفتم:خوشحالم اینجایی
بغلش کردم خندید و گفت:شام درست کردم غذایه موردعلاقت
گفتم:اوهههه ممنون بلند شدیم و رفتیم بیرون..مدتی گذشت کوک
رفت و جیمین برگشت بی شعور بهم قول داده بود ببرتم بیرون
باهاش قهر بودم نشستم رویه اوپن و نوتلا خوردم رفت لباس
عوض کنه خونی بود اومد تویه آشپزخونه و نگاهم کرد و گفت:قهر
کردی...چیزی نگفتم اومد جلوم نگاهش نکردم هم شد و رویه شکمم
رو بوسید گفت:خودت میدونی که وقت نکردم مشتریه خوبی
داشتم نتونستم از دست بدمش چیزی نگفتم خطه سینم رو بوسید
بهش محل ندادم گفت:زندگیم...عزیزم...خوشگل خانم...قهر نکن
دیگه...میبرمت بیرون ولی فردا...باشه؟...خواست بوسم کنه خودم
رو کشیدم عقب خندید و گفت:که نمیزاری بوست کنم میخوایی
بکشمت اخم کردم خندید و گفت:قربونت برم بد اخلاقه من...ا/ت تو
واقعا عوضم کردی...هرکی که بهم نه میگفت رو قطعا میکشتمش
هیچ کس از زیره دستم زنده بیرون نمیرفت..ولی الان من هم زن
دارم و هم بچه...نمیدونم این خوبه یا نه..من هیچ وقت نقطه
ضعفی نداشتم...برایه همینه انقدر مراقبتم...هیچ کس نمیتونه بهت
آسیب بزنه...من الان رئیسه یه بانده خیلی بزرگ و خفنم...باز داره
چیکار میکنه یا خدا..باز چه نقشه ای داره حرفاش تنم رو به مور مور میندازه
پارت بعد
شرایط ۲ فالو
۲۵ لایک
۱۰ کامنت
پروف قاتل روانی عوض شد گم نکید
کدوم عکسش خوبه من تو دو راهی موندم
ماله منی...بغضم ترکید و آروم اشک ریختم گفت:به هرکی زورم
برسه به تو یکی نمیرسه گریه نکن...من واقعا خستمه قول میدم
بیدار شدم میبرمت بیرون...اصلا شامم بیرون
میخوریم..هوم؟..گفتم:دلم..هق...گفت:آه باز این فسقلی شروع کرد
به اذیت کردن...پیشونیم رو بوسید و دستش رو گذاشت رویه
شکمم و ماساژش داد ابه دماغم رو کشیدم بالا گفت:آخیی
کوچولو...وقتی به دنیا بیاد حتما خیلی شیطون میشه...کم کم
خوابم برد(داشتم شکمه ا/ت رو ماساژ میدادم که گوشیم زنگ
خورد اه رئیسه دارک وب اوففف باز چشه جواب دادم گفت:الو
رئیسش یه مرده که بدجوری هم ازم خوشش میاد بلند شدم و رفتم
بیرون و جواب دادم گفت:سلام جیمین گفتم:سلام..گفت:یه تعمه
خیلی خوب واست دادم ولی پول هم بابتش بهت میدن..گفتم:تو
کلی افراد داری چرا نمیسماریشون به اونا گفت:بیخیال جیمین تو
خودت میدونی که از همه اینا بهتری از طرفه منم کلی پول میگیری
گفتم: از کجا مطمئن باشم که یه تله نیست؟! خندید و گفت:اسمم
جئون جونگ کوکه و ۱۶ سالمه و هم کلاسی همون دختر خوشگله
تویه اتاقتم که مثله فرشتا ها خوابیده گفتم:تو من رو زیره نظر
داری گفت:اممم..شاید گفتم:اگه دستت بخوره به..گفت:اوه بیخیال
داداش...ا/ت خیای خوبه...هم مهربونه هم خوشگل و دوسته
صمیمیمه اومیدوارم که نگی دقیقا من کی هستم دلم نمیخواد ازم
بترسه و نگران نباش اون یه تله نیست حداقل واسه یه
تو..گفتم:پس یه تلس..ولی نه واسه یه من گفت:زدی تویه خال
و...راستش اگه اون رو بکشی خودت رو بهم اثبات کنی...دارک وب
رو میدم به خودت با همه چیش گفتم:به دردم نمیخوره
گفت:شوخیت گرفته این که خیلی باحاله...گفتم:واسه چی خودت
ادارش نمیکنی گفت:خب...چون خسته شدم دنباله یه جا نشینه
منطقی و خوبم که کی بهتر از پارک جیمین شوهره دوستم..مگه گفتم:خوبه...عقل هم داری خندید و گفت:اره..خب نظرت چیه...من
مراقبه ا/ت هستم تو برو سراقش گفتم:اگه یه تاره نو از سرش کم
بشه میکشمت گفت:نمیخوام کاری باهاش بکنم فقط مراقبشم تازگیا
هم افسردگی گرفته که فهمیده عشقش یه قاتله سریالیه قطع کردم
اههه..من به ا/ت قول دادم شب ببرمش بیرون غروب بود آماده
شدم و رفتم)(مدتی بعد)با نوازش هایه دسته کسی بیدار شدم
چشمام رو باز کردم کوک بود گفتم:کوکیییی خندید و گفت:حالت
خوبه؟گفتم:تو اینجا چیکار میکنیییی گفت:اومدم مراقبت باشم
گفتم:ج..جیمین کجاست؟!..گفت:نمیدونم گفتم:خوشحالم اینجایی
بغلش کردم خندید و گفت:شام درست کردم غذایه موردعلاقت
گفتم:اوهههه ممنون بلند شدیم و رفتیم بیرون..مدتی گذشت کوک
رفت و جیمین برگشت بی شعور بهم قول داده بود ببرتم بیرون
باهاش قهر بودم نشستم رویه اوپن و نوتلا خوردم رفت لباس
عوض کنه خونی بود اومد تویه آشپزخونه و نگاهم کرد و گفت:قهر
کردی...چیزی نگفتم اومد جلوم نگاهش نکردم هم شد و رویه شکمم
رو بوسید گفت:خودت میدونی که وقت نکردم مشتریه خوبی
داشتم نتونستم از دست بدمش چیزی نگفتم خطه سینم رو بوسید
بهش محل ندادم گفت:زندگیم...عزیزم...خوشگل خانم...قهر نکن
دیگه...میبرمت بیرون ولی فردا...باشه؟...خواست بوسم کنه خودم
رو کشیدم عقب خندید و گفت:که نمیزاری بوست کنم میخوایی
بکشمت اخم کردم خندید و گفت:قربونت برم بد اخلاقه من...ا/ت تو
واقعا عوضم کردی...هرکی که بهم نه میگفت رو قطعا میکشتمش
هیچ کس از زیره دستم زنده بیرون نمیرفت..ولی الان من هم زن
دارم و هم بچه...نمیدونم این خوبه یا نه..من هیچ وقت نقطه
ضعفی نداشتم...برایه همینه انقدر مراقبتم...هیچ کس نمیتونه بهت
آسیب بزنه...من الان رئیسه یه بانده خیلی بزرگ و خفنم...باز داره
چیکار میکنه یا خدا..باز چه نقشه ای داره حرفاش تنم رو به مور مور میندازه
پارت بعد
شرایط ۲ فالو
۲۵ لایک
۱۰ کامنت
پروف قاتل روانی عوض شد گم نکید
کدوم عکسش خوبه من تو دو راهی موندم
۸.۰k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.