خط قرمز پارت ۹
سارینا: چرت و پرت نگو
تو همین حالت بودیم که دخترا اومدن
آیلین: چی شده، انگار نتونستی یه روز دوریش رو تحمل کنی
سارینا: آیلین( نسبتا بلند)
کوک:(یه خنده ی دندون نمایی میزنه ) خب ، اینم از لباسات ، فردا ساعت ۴:۳۰ بعدازظهر میام دنبالت
سارینا: باشه
کوک: پس فعلا بای
سارینا: بای
در رو بستم با یه نگاه اعصبانی به آیلین نگاه کردم ، سعی کردم چیزی نگم ، رفتم غذا رو آماده کردم و میز چیدم . دخترا رو صدا کردم ،غذامونو خوردیم . اصلا حوصله نداشتم پس رفتم تو اتاقم رو تخت دراز کشیدم یه کم با گوشی ور رفتم بعد گرفتم خوابیدم
صبح*
با صدای دخترا از خواب ییدار شدم
آیلین: بیدار شو ، بیدار شو دیگه
ثنا:پاشو دختر ساعت ۱۲:۳۲ دقیقه ست
با این حرف سریع بیدار شدم
سارینا: خیله خب ، برید بیرون تا لباسمو فوض کنم
رفتن بیرون کارای مربوط رو انجام دادم و لباسامو عوض کردم رفتم پیششون دیدم غذا درست کردن . بعد نشستیم خوردیم ، بعد رفتم اتاقم ، رفتم یه دوش نیم ساعته گرفتم اومدم بیرون ، موهامو خشک کرد، بعد موهامو صاف کردم(منظورمو بفهمین) باز گذاشتم لباسامو پوشیدم و یه آرایش ملایم کردم و رفتم پیش دخترا
ثنا: اووو چه لیدیه زیبایی
آیلین: واقعا سلیقه ی خوبی داره
یه سری تکون دادم و ساعتو نگاه کردم . ساعت ۳:۳۳ بود نشستم با دخترا فیلم نگاه کردیم، که گوشیم زنگ خورد
کوک :آماده ای
سارینا: آره
بیا پایین منتظرم
سارینا: باشه
بعد قطع کرد منم با دخترا خداحافظی کردم و رفتم پایین. اونجا از ماشین پیاده شده بود منظره من بود ، خیلی خوشتیپ شده بود .همینطور داشتم بهش نگاه میکردم که
کوک: خیلی خوشتیپ شدم که بهم خیره شدی
سارینا : تو همیشه انقدر پرویی
کوک: 😏😏😏 باشه سوار شو بریم
سوار ماشین شدیم وقتی رسیدیم
تو همین حالت بودیم که دخترا اومدن
آیلین: چی شده، انگار نتونستی یه روز دوریش رو تحمل کنی
سارینا: آیلین( نسبتا بلند)
کوک:(یه خنده ی دندون نمایی میزنه ) خب ، اینم از لباسات ، فردا ساعت ۴:۳۰ بعدازظهر میام دنبالت
سارینا: باشه
کوک: پس فعلا بای
سارینا: بای
در رو بستم با یه نگاه اعصبانی به آیلین نگاه کردم ، سعی کردم چیزی نگم ، رفتم غذا رو آماده کردم و میز چیدم . دخترا رو صدا کردم ،غذامونو خوردیم . اصلا حوصله نداشتم پس رفتم تو اتاقم رو تخت دراز کشیدم یه کم با گوشی ور رفتم بعد گرفتم خوابیدم
صبح*
با صدای دخترا از خواب ییدار شدم
آیلین: بیدار شو ، بیدار شو دیگه
ثنا:پاشو دختر ساعت ۱۲:۳۲ دقیقه ست
با این حرف سریع بیدار شدم
سارینا: خیله خب ، برید بیرون تا لباسمو فوض کنم
رفتن بیرون کارای مربوط رو انجام دادم و لباسامو عوض کردم رفتم پیششون دیدم غذا درست کردن . بعد نشستیم خوردیم ، بعد رفتم اتاقم ، رفتم یه دوش نیم ساعته گرفتم اومدم بیرون ، موهامو خشک کرد، بعد موهامو صاف کردم(منظورمو بفهمین) باز گذاشتم لباسامو پوشیدم و یه آرایش ملایم کردم و رفتم پیش دخترا
ثنا: اووو چه لیدیه زیبایی
آیلین: واقعا سلیقه ی خوبی داره
یه سری تکون دادم و ساعتو نگاه کردم . ساعت ۳:۳۳ بود نشستم با دخترا فیلم نگاه کردیم، که گوشیم زنگ خورد
کوک :آماده ای
سارینا: آره
بیا پایین منتظرم
سارینا: باشه
بعد قطع کرد منم با دخترا خداحافظی کردم و رفتم پایین. اونجا از ماشین پیاده شده بود منظره من بود ، خیلی خوشتیپ شده بود .همینطور داشتم بهش نگاه میکردم که
کوک: خیلی خوشتیپ شدم که بهم خیره شدی
سارینا : تو همیشه انقدر پرویی
کوک: 😏😏😏 باشه سوار شو بریم
سوار ماشین شدیم وقتی رسیدیم
۱۱.۷k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.