آرمی
بعضی وقتا هست که توی زندگی همه آرمی ها یه اتفاق میوفته وقتی به بایست فکر میکنی
من یه مدتی شب و روزم فقط این شده که به خودم بگم چرا
چرا من باید عاشق کسی باشم که میدونم بهش نمیرسم چرا باید این زجر رو به خودم بدم چرا هر وقت به چشمای شوگا نگاه میکنم توش غرق میشم انگار من رو وادار به این کار میکنه چرا همش فکرهای چرت میاد تو ذهنم گاهی اوقات با خودم میگم کیا تو که میدونی یه روز اونا ازدواج میکنند اونم با کسی که دوستش دارند پس چرا تو هنوزم دوستش داری در حالی که میدونی این اشتباهه خدایا
من واقعا الان احساس سردرگمی میکنم نمیتونم راه درست رو پيدا کنم
من یه مدتی شب و روزم فقط این شده که به خودم بگم چرا
چرا من باید عاشق کسی باشم که میدونم بهش نمیرسم چرا باید این زجر رو به خودم بدم چرا هر وقت به چشمای شوگا نگاه میکنم توش غرق میشم انگار من رو وادار به این کار میکنه چرا همش فکرهای چرت میاد تو ذهنم گاهی اوقات با خودم میگم کیا تو که میدونی یه روز اونا ازدواج میکنند اونم با کسی که دوستش دارند پس چرا تو هنوزم دوستش داری در حالی که میدونی این اشتباهه خدایا
من واقعا الان احساس سردرگمی میکنم نمیتونم راه درست رو پيدا کنم
۳۱.۸k
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.