خاطره پارت1
دیروز با عموم و زن عموم با دختر عموم که3سالشه رفته بودیم سرخاک پدر بزرگم بعد یک مرده بهمون شیرینی تعارف کرد من یک دونه برداشتم بعد دختر عموم چهار تا برداشت گذاشت تو جیبش جلوی همون مرد بعد مرده رفت دختر عموم داد زد گفت بی تربیت اون لحظه من و زن عموم از خنده منفجر شدیم
۱.۷k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.