دوپارتی از شوگااااا :)))))
۲/۲
ویو ا.ت
اروم برگشتم پشت سرمو نگا کنم ک شوگا در چهارچوب در ایستاده بود و خیلی شیطانی نگام میکرد...واهای ...برگام...دختر گند زدی
+چی..چیزه بچه ترسید ...برم پیشش
تا خاستم برم مچ دستمو گرفت و ب سمت خودش کشید
-نه خانم شما هیچ جا نمیری
+ها...هان
-بخاطر این کارت باید تنبیه بشی
+شوگا فقد خاستم اشتی کنیم همین*استرسی
-عه واقن...ولی بازم تنبیه میشی
منو بزرو ب سمت اتاق میکشوند ک میهیو دم اتاقش دیدم و بهش علامت دادم ک ب مامان زنگ بزنه و بیاد اونم سریع گوشیمو از رو مبل برداشت و زنگ زد...خودم رفتم کنار شوگا و باهاش ب سمت اتاق میرفتم
-چیشد ت ک گفتی نمیام
+اشکال نداره خودم میام
-ت باز ی کاری کردی
+نه بابا چ کاری کرده باشم*لبخند نیمه شیطانی
و بعد ب میهی خیره شدم ک شوگا هم برگشت و ب میهی ک تلفن دستش بود نگا کرد
=مامان بزرگ بیا خونمون بابایی میخاد مامانو تنبیه کنهههه
شوگا با دهنی نسبتا باز بهش خیره شد
+نمتونی کاری کنی شوگا خان
یهو لبخند شیطانی ای تحویلم داد و گف
-قبل از اینک اونا بیان کارت تمومه
+چی...نههههه مامانننن زود تر بیاینننن یا خدااااااااااا....
میهی ک پخش زمین از خنده
شوگا هم منو کشون کشون میبرد تا اینک زنگ در خورد...چ زوددددد عرررر
-شانس آوردی وگرنه دفعه بعد در خدمتم!
+لبخندی پیروزمندانه زدم و رفتم درو وا کردم...
اون شب منو شوگا اشتی کردیم و تا موقعی ک مامانم اینا برن هی یاد اوری میکرد ک هنوز تنبیهت یادم نرفته ها:/
......
اگ خوب بود لایک پیلیزززز 😔🧸
ویو ا.ت
اروم برگشتم پشت سرمو نگا کنم ک شوگا در چهارچوب در ایستاده بود و خیلی شیطانی نگام میکرد...واهای ...برگام...دختر گند زدی
+چی..چیزه بچه ترسید ...برم پیشش
تا خاستم برم مچ دستمو گرفت و ب سمت خودش کشید
-نه خانم شما هیچ جا نمیری
+ها...هان
-بخاطر این کارت باید تنبیه بشی
+شوگا فقد خاستم اشتی کنیم همین*استرسی
-عه واقن...ولی بازم تنبیه میشی
منو بزرو ب سمت اتاق میکشوند ک میهیو دم اتاقش دیدم و بهش علامت دادم ک ب مامان زنگ بزنه و بیاد اونم سریع گوشیمو از رو مبل برداشت و زنگ زد...خودم رفتم کنار شوگا و باهاش ب سمت اتاق میرفتم
-چیشد ت ک گفتی نمیام
+اشکال نداره خودم میام
-ت باز ی کاری کردی
+نه بابا چ کاری کرده باشم*لبخند نیمه شیطانی
و بعد ب میهی خیره شدم ک شوگا هم برگشت و ب میهی ک تلفن دستش بود نگا کرد
=مامان بزرگ بیا خونمون بابایی میخاد مامانو تنبیه کنهههه
شوگا با دهنی نسبتا باز بهش خیره شد
+نمتونی کاری کنی شوگا خان
یهو لبخند شیطانی ای تحویلم داد و گف
-قبل از اینک اونا بیان کارت تمومه
+چی...نههههه مامانننن زود تر بیاینننن یا خدااااااااااا....
میهی ک پخش زمین از خنده
شوگا هم منو کشون کشون میبرد تا اینک زنگ در خورد...چ زوددددد عرررر
-شانس آوردی وگرنه دفعه بعد در خدمتم!
+لبخندی پیروزمندانه زدم و رفتم درو وا کردم...
اون شب منو شوگا اشتی کردیم و تا موقعی ک مامانم اینا برن هی یاد اوری میکرد ک هنوز تنبیهت یادم نرفته ها:/
......
اگ خوب بود لایک پیلیزززز 😔🧸
۱۶.۹k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.