دختر مافیا پارت ۲۹
فکر کنم دیگه باید برم یه سر به مَقَر فرماندهی(درست نوشتم؟)بزنم.
•
•
•
•
نمیدونم برم یا نه؟
رسیدم،اما نمی تونم تصمیم بگیرم که برم داخل یا نه.
همینجور در حال فکر کردن بودم که دست یه نفر روی شونه هامو حس کردم
سریع برگشتم و مچ دستی که روی شونه هام بود گرفتم
~آیی چته تو؟خوبه اخراجی کنم؟؟
سریع دستشو ول کردم
سرهنگ بود!
+من رو ببخشید سرهنگ
و احترام گذاشتم(میدونید چجوری دیگه؟تعظیم نکرده ها!احترام گذاشته!)
سرهنگ:آزاد،چرا نیومدی داخل؟ها؟
+اِم خب سرهنگ،نمیدونستم بیام یا نه
که قیافه سرهنگ کج شد
+سرهنگ حالتون خوبه؟انگار سکته کردید!(وقتی یه نفر سکته می کنه صورتش کج میشه)
که محکم زدن پشت سرم
+آیی سرهنگ!دردم گرفت
دستمو گذاشت پشت گردنم،می سوخت!
سرهنگ:حقت بود،کی به یه خانم با شخصیت میگه صورتت کجه؟؟
+خب،بود
که دستشو آورد بالا تا دوباره منو بزنه
سرهنگ:آیگو،من چی بگم آخه به تو؟؟
+ببخشید سرهنگ
سرهنگ:چرا نمی خواستی بیای داخل؟
دست به سینه منو نگاه کردن
+خب فکر کردم آخه شما عصبی میشی.
سرهنگ:الان که عصبی ترم!
+ببخش...
سرهنگ:یه بار دیگه بگی ببخشید جوری میزنمت که حتی خواهرت هم از من بترسه!فهمیدی؟
+بله سرهنگ
سرهنگ:حالا هم بیا بریم تو
نمیدونم بهش بگم یا نه
+سرهنگ،میشه دوست دختر من باشید؟
----------------------------(ویو سامانتا)-----‐---‐--------------
بعد از اینکه از اتاق اومدم بیرون رفتم توی اتاق مخفی،اما خسته شدم و کت آویزون روی جا لباسی رو برداشتم و رفتم بیرون تا نفسی تازه کنم.
واقعا که
از دست این دنیل
همینجور توی فکر بودم
که یه نفر صدام زد
~سم!
برگشتم
و شیون رو دیدم!
_شیون؟
سریع به طرف من اومد و بغلم کرد
شیون:وای دختر خیلی وقت بود که ندیده بودمت!
منم بغلش کردم
_آره منم،حالت خوبه؟
تو صورت های هم خیره شدیم
که منو زد
_آیی چیکار می کنی؟
شیون:هی دختره آلمانی،نمیگی که باید از دوستم یه خبری بگیرم؟
_____________________________________________
های گایز
گومن دیر پارت دادم
اصلا فراموش کرده بودم😅
بربم برای معرفی شخصیت های جدید👇🏻👇🏻
نام:دو یون
رنگ مو:مشکی(پایین های مو هاش قرمز)
اندازه مو:بلند
رنگ چشم:سیاه
شغل:پلیس مخفی(سرهنگ)
لقب:ملکه کره
خواهر و برادر:ندارد
پدر و مادر:اطلاعاتی نیست
اصلیت:کره ای
محل کار:از کره انتقال یافت به ژاپن(به دلایل نا معلوم)
بهترین پلیس مخفی ای که کره و ژاپن تا الان دیده
زیبا و جذاب
تا الان با هیچ کس نبوده و علاقه ای نداره
تمام پرونده هایی رو که داشته حل کرده و هیچ کدوم رو ناتمام نذاشته.
نام:شیون
رنگ مو:آبی پر رنگ
اندازه مو:کوتاه
رنگ چشم:قهوه ای
شغل:در مافیا ماه خونین جزو یکی از شکنجه گر ها
لقب:بدترین کابوس شب
خواهر و برادر:ندارد
پدر و مادر:پدرش مُرده و مادرش در کُما
اصلیت پدر:ژاپنی
اصلیت مادر:ژاپنی
اصلیت:ژاپنی
محل کار:چند سال در ژاپن
بد از سامانتا بهترین شکنجه گر مافیا ماه خونین
تا الان هیچ کس نتونسته اطلاعات ازش گیر بیاره
۱ سال با یه پسر که یکس از پلیس های مخفی بوده رابطه داشته تا اطلاعات جمع کنه بعدش اون پسر رو به قتل رسونده
همه از اون ترس دارن
اما دختر مهربونیه توی بیرون
گایز فکر کنم متوجه شدید که لقب هایی که من میدم فقط هستن مثلا کسی توی واقعیت یکی از شخصیت هارو به لقبش صدا نمی کنی
اما توی مافیا سرخ مامور ها لقب داشتن تا گیر پلیس نیوفتن،که دیگه پا با اون لقب ها کاری نداریم!
و راستی
لقب دنیل:مخفی ترین مامور
هست.
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
تا پارت بعدی
جانه🩷
•
•
•
•
نمیدونم برم یا نه؟
رسیدم،اما نمی تونم تصمیم بگیرم که برم داخل یا نه.
همینجور در حال فکر کردن بودم که دست یه نفر روی شونه هامو حس کردم
سریع برگشتم و مچ دستی که روی شونه هام بود گرفتم
~آیی چته تو؟خوبه اخراجی کنم؟؟
سریع دستشو ول کردم
سرهنگ بود!
+من رو ببخشید سرهنگ
و احترام گذاشتم(میدونید چجوری دیگه؟تعظیم نکرده ها!احترام گذاشته!)
سرهنگ:آزاد،چرا نیومدی داخل؟ها؟
+اِم خب سرهنگ،نمیدونستم بیام یا نه
که قیافه سرهنگ کج شد
+سرهنگ حالتون خوبه؟انگار سکته کردید!(وقتی یه نفر سکته می کنه صورتش کج میشه)
که محکم زدن پشت سرم
+آیی سرهنگ!دردم گرفت
دستمو گذاشت پشت گردنم،می سوخت!
سرهنگ:حقت بود،کی به یه خانم با شخصیت میگه صورتت کجه؟؟
+خب،بود
که دستشو آورد بالا تا دوباره منو بزنه
سرهنگ:آیگو،من چی بگم آخه به تو؟؟
+ببخشید سرهنگ
سرهنگ:چرا نمی خواستی بیای داخل؟
دست به سینه منو نگاه کردن
+خب فکر کردم آخه شما عصبی میشی.
سرهنگ:الان که عصبی ترم!
+ببخش...
سرهنگ:یه بار دیگه بگی ببخشید جوری میزنمت که حتی خواهرت هم از من بترسه!فهمیدی؟
+بله سرهنگ
سرهنگ:حالا هم بیا بریم تو
نمیدونم بهش بگم یا نه
+سرهنگ،میشه دوست دختر من باشید؟
----------------------------(ویو سامانتا)-----‐---‐--------------
بعد از اینکه از اتاق اومدم بیرون رفتم توی اتاق مخفی،اما خسته شدم و کت آویزون روی جا لباسی رو برداشتم و رفتم بیرون تا نفسی تازه کنم.
واقعا که
از دست این دنیل
همینجور توی فکر بودم
که یه نفر صدام زد
~سم!
برگشتم
و شیون رو دیدم!
_شیون؟
سریع به طرف من اومد و بغلم کرد
شیون:وای دختر خیلی وقت بود که ندیده بودمت!
منم بغلش کردم
_آره منم،حالت خوبه؟
تو صورت های هم خیره شدیم
که منو زد
_آیی چیکار می کنی؟
شیون:هی دختره آلمانی،نمیگی که باید از دوستم یه خبری بگیرم؟
_____________________________________________
های گایز
گومن دیر پارت دادم
اصلا فراموش کرده بودم😅
بربم برای معرفی شخصیت های جدید👇🏻👇🏻
نام:دو یون
رنگ مو:مشکی(پایین های مو هاش قرمز)
اندازه مو:بلند
رنگ چشم:سیاه
شغل:پلیس مخفی(سرهنگ)
لقب:ملکه کره
خواهر و برادر:ندارد
پدر و مادر:اطلاعاتی نیست
اصلیت:کره ای
محل کار:از کره انتقال یافت به ژاپن(به دلایل نا معلوم)
بهترین پلیس مخفی ای که کره و ژاپن تا الان دیده
زیبا و جذاب
تا الان با هیچ کس نبوده و علاقه ای نداره
تمام پرونده هایی رو که داشته حل کرده و هیچ کدوم رو ناتمام نذاشته.
نام:شیون
رنگ مو:آبی پر رنگ
اندازه مو:کوتاه
رنگ چشم:قهوه ای
شغل:در مافیا ماه خونین جزو یکی از شکنجه گر ها
لقب:بدترین کابوس شب
خواهر و برادر:ندارد
پدر و مادر:پدرش مُرده و مادرش در کُما
اصلیت پدر:ژاپنی
اصلیت مادر:ژاپنی
اصلیت:ژاپنی
محل کار:چند سال در ژاپن
بد از سامانتا بهترین شکنجه گر مافیا ماه خونین
تا الان هیچ کس نتونسته اطلاعات ازش گیر بیاره
۱ سال با یه پسر که یکس از پلیس های مخفی بوده رابطه داشته تا اطلاعات جمع کنه بعدش اون پسر رو به قتل رسونده
همه از اون ترس دارن
اما دختر مهربونیه توی بیرون
گایز فکر کنم متوجه شدید که لقب هایی که من میدم فقط هستن مثلا کسی توی واقعیت یکی از شخصیت هارو به لقبش صدا نمی کنی
اما توی مافیا سرخ مامور ها لقب داشتن تا گیر پلیس نیوفتن،که دیگه پا با اون لقب ها کاری نداریم!
و راستی
لقب دنیل:مخفی ترین مامور
هست.
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
تا پارت بعدی
جانه🩷
۵.۵k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.