پارت ۱۱
پارت ۱۱
ادامع بار"
پسرعه: هان؟ چی میگی برو بزار ب کارمون برسیم
کوک: چی میگی عوضی ( کوک به طرف با مشت میزنه تو صورت میوفته زمین و همچنان میشینه روش انقدر میزنتش کع کل صورت طرف خونی میشه*)
ویو لیا
اصلا نفهمیدم چیشد که کنار دستیم همون پسرعه اوفتاد زمین و بعد ی نفر هی کتکش میزد منم بیخیال بود چون خیلی مست کرده بودم سرمو گذاشته بودم رو میز یهوو دیدم دستمو ی نفر کشید و میبرد خیلی بد دستمو گرفتع بود و درد داشت که آخ بلندی کشیدم و گفتم: هیی تو دیگ کی هستی ولم کن ببینم دستم درد کرد هااا ( با لحن مستی و داد*)
کوک: لیا خفهه شوو فهمیدی خفهه(با داد)
دیگ خیلی بعد که همون پسرعه که دستمو میکشید( منظورش کوک*) یکم ترسیدم و یکم مستیم پرید خفه شدم دیگ بعد منو سوار ماشینش کرد و با سرعت میرفت نمیدونستم کجا میرفت و نمیتونستم ازش بپرسم خیلی اعصبانی بود و چشاش قرمز بعد ۵ مین رسیدم به ی جایی بهم گف پیاده شم پیاده ک شدمم گفتم واو😲
کوک: خب دست از دید زدن خونم بردار و بیا بریم تو
لیا: چی خونع تو؟؟😳 منن...نن..من اصلا تو خونه تو چیکار دارم باوا ولمون کن خودت برو تو قصرت من رفتم بای
کوک: اخع تو چرا انقدر لج باز و احمقی هیجا نمیری تا مستیت از سرت بپرعه فهمیدییی حالا بیل گمشو تو تا با زور نبردمت( عربده)
لیا: سس....سرمن...داد .....نزن( با چشمای اشکی و بغض)
کوک: باش بیا بریم فردا اگ حالت خوب شدی میتونی بری
لیا: باشه فقط رفیقم چی؟؟ اون کجاس؟
کوک: اون پیش شوگاس نگران نباش فردا میبینیش
لیا: باش
رفتیم داخل خونع وایی چنگده بزرگههه دهنم وا مونده بود که ب خودم اومدم دیدم کوک داره میخندع
لیا: ها چیه؟ چتع خنده داره؟ برا چی میخندی؟
کوک: هی دختر آروم انگار یواش یواش دار بر میگردی به همون سگ اخلاق بودنت بیا بریم اتاق بهت لباس بدم بپوش با اینا نمیتونی بخابی
لیا: باشه😕
رفتیم بالا بهم ی هودی داد خیلی کیوت و بزرگ بود بهش گفتمم واییییی این چقدر خوبه هم بزرگ و گشاد آخخ خیلی حال میده با این خاب
کوک: واقعا؟ از لباس گشاد خوشت میاد؟( با خنده ریز)
لیا: اره عاشقشونم
کوک: اوکی حالا بپوشش ببینم چجوری میشی🙂
لیا: نکنه میخای پیش تو عوض کن لباسامو😐
کوک : خوب اگع میخای عوض کنی عوض کن مشکلی ندارمم🙂
لیا؛ گمشو بیرون پسره هیز
کوک: باش بابا رفتم
بعد از اینکع رفت رفتم لباسامو عوض کردم رفتم پایین بهش گفتم اتاق من کو؟
کوک: تو اتاق من میخابی ، عه راستی چه بهت میاد ها ولی خب یکم بزرگه برات بازم خوبه
لیا: اوم ممنون، واسا ببینم یعنی چی تو اتاق من؟؟😐😑
کوک: یعنی .....
لایک و کامنت بزارین اگ نزارین فیک رو برمیدارم دیگ واقعا اصلا حمایت نمیکنین 😐😒🗿
ادامع بار"
پسرعه: هان؟ چی میگی برو بزار ب کارمون برسیم
کوک: چی میگی عوضی ( کوک به طرف با مشت میزنه تو صورت میوفته زمین و همچنان میشینه روش انقدر میزنتش کع کل صورت طرف خونی میشه*)
ویو لیا
اصلا نفهمیدم چیشد که کنار دستیم همون پسرعه اوفتاد زمین و بعد ی نفر هی کتکش میزد منم بیخیال بود چون خیلی مست کرده بودم سرمو گذاشته بودم رو میز یهوو دیدم دستمو ی نفر کشید و میبرد خیلی بد دستمو گرفتع بود و درد داشت که آخ بلندی کشیدم و گفتم: هیی تو دیگ کی هستی ولم کن ببینم دستم درد کرد هااا ( با لحن مستی و داد*)
کوک: لیا خفهه شوو فهمیدی خفهه(با داد)
دیگ خیلی بعد که همون پسرعه که دستمو میکشید( منظورش کوک*) یکم ترسیدم و یکم مستیم پرید خفه شدم دیگ بعد منو سوار ماشینش کرد و با سرعت میرفت نمیدونستم کجا میرفت و نمیتونستم ازش بپرسم خیلی اعصبانی بود و چشاش قرمز بعد ۵ مین رسیدم به ی جایی بهم گف پیاده شم پیاده ک شدمم گفتم واو😲
کوک: خب دست از دید زدن خونم بردار و بیا بریم تو
لیا: چی خونع تو؟؟😳 منن...نن..من اصلا تو خونه تو چیکار دارم باوا ولمون کن خودت برو تو قصرت من رفتم بای
کوک: اخع تو چرا انقدر لج باز و احمقی هیجا نمیری تا مستیت از سرت بپرعه فهمیدییی حالا بیل گمشو تو تا با زور نبردمت( عربده)
لیا: سس....سرمن...داد .....نزن( با چشمای اشکی و بغض)
کوک: باش بیا بریم فردا اگ حالت خوب شدی میتونی بری
لیا: باشه فقط رفیقم چی؟؟ اون کجاس؟
کوک: اون پیش شوگاس نگران نباش فردا میبینیش
لیا: باش
رفتیم داخل خونع وایی چنگده بزرگههه دهنم وا مونده بود که ب خودم اومدم دیدم کوک داره میخندع
لیا: ها چیه؟ چتع خنده داره؟ برا چی میخندی؟
کوک: هی دختر آروم انگار یواش یواش دار بر میگردی به همون سگ اخلاق بودنت بیا بریم اتاق بهت لباس بدم بپوش با اینا نمیتونی بخابی
لیا: باشه😕
رفتیم بالا بهم ی هودی داد خیلی کیوت و بزرگ بود بهش گفتمم واییییی این چقدر خوبه هم بزرگ و گشاد آخخ خیلی حال میده با این خاب
کوک: واقعا؟ از لباس گشاد خوشت میاد؟( با خنده ریز)
لیا: اره عاشقشونم
کوک: اوکی حالا بپوشش ببینم چجوری میشی🙂
لیا: نکنه میخای پیش تو عوض کن لباسامو😐
کوک : خوب اگع میخای عوض کنی عوض کن مشکلی ندارمم🙂
لیا؛ گمشو بیرون پسره هیز
کوک: باش بابا رفتم
بعد از اینکع رفت رفتم لباسامو عوض کردم رفتم پایین بهش گفتم اتاق من کو؟
کوک: تو اتاق من میخابی ، عه راستی چه بهت میاد ها ولی خب یکم بزرگه برات بازم خوبه
لیا: اوم ممنون، واسا ببینم یعنی چی تو اتاق من؟؟😐😑
کوک: یعنی .....
لایک و کامنت بزارین اگ نزارین فیک رو برمیدارم دیگ واقعا اصلا حمایت نمیکنین 😐😒🗿
۳۸.۴k
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.