پارت ۵
پارت ۵
_خب این کجاش مشکوکه
_نمیدونم
#ارن
بعد که اوندیم بیرون قرار شد که فردا راه بیوفتیم
منو میکاسا رفتیم که وسایلمونو جمع کنیم
بعد که جمع کردیم وسایلمونو شب شده بود
اماده شدم که بخوابم رو تخت دراز کشیدم ولی خوابم نمیبرد یه دفعه صدای ناله ی میکاسا که داشت تو خواب ناله میکردو شنیدم رفتم ببینم چه خبره که یهو از خواب پرید وقتی منو کنارش دید خودشو انداخت تو بغلم انگار که تنها جایی که میتونست آروم بشه بغل من بود
وقتی از پرسیدم که چرا ناله میکردی گفت:
داشتم خواب میدیدم
_چه خوابی
_خواب دیدم که تورو دارن میکشن
برام عجیب بود چون اولین بار بود که یه همچین خوابی میدید
کنارش رو تخت دراز کشیدم صبر کردم که خوابش ببره وقتی خواستم بلند شدم نمیشد منو محکم چسبیده بود
ول نمیکرد
_خب این کجاش مشکوکه
_نمیدونم
#ارن
بعد که اوندیم بیرون قرار شد که فردا راه بیوفتیم
منو میکاسا رفتیم که وسایلمونو جمع کنیم
بعد که جمع کردیم وسایلمونو شب شده بود
اماده شدم که بخوابم رو تخت دراز کشیدم ولی خوابم نمیبرد یه دفعه صدای ناله ی میکاسا که داشت تو خواب ناله میکردو شنیدم رفتم ببینم چه خبره که یهو از خواب پرید وقتی منو کنارش دید خودشو انداخت تو بغلم انگار که تنها جایی که میتونست آروم بشه بغل من بود
وقتی از پرسیدم که چرا ناله میکردی گفت:
داشتم خواب میدیدم
_چه خوابی
_خواب دیدم که تورو دارن میکشن
برام عجیب بود چون اولین بار بود که یه همچین خوابی میدید
کنارش رو تخت دراز کشیدم صبر کردم که خوابش ببره وقتی خواستم بلند شدم نمیشد منو محکم چسبیده بود
ول نمیکرد
۷.۵k
۰۶ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.