بدرود عشق من. پارت 4
ویو تهیونگ
رفتم تو اتوبوس که یهو یک سگ، پدرسگ از کنار پام رد شد که یک جیغ تقریبا بلند کشیدم
ته ته: عععععععع پدصگ
ناشناس: ببخشید اقا سگ منه بیا اینجا راپی
ته ته: نه اشکالی نداره حواستون بیشتر بهش باشه
ناشناس: چشم بازم ببخشید
مردک ناشناس یک نگاهی تو اتوبوس انداخت انگار دنبال کسی بود که یهو راننده اتوبوس گفت: باید راه بیفتیم چیزی شده
ناشناس: بله دنبال کسی بودم میشه صندلی هارو یک نگاهی بندازم
راننده: بفرمایین
ناشناس: ممنون
مردکه داشت دنبال کسی میگشت تو اتوبوس رو یک نگاهی کردم دیدم ردیف یکی مونده به اخر یک دختره سرشو گرفته پایین یاد خاطره خودم و جانس افتادم
____________________________☆_______________________
فلش بک به روز اولین دیدار جانس و تهیونگ
ویو جانس
داشتم بر میگشتم پیش مامانم سوار اتوبوس شدم که یهو توپ یکی از کنار پام رد شد ترسیدم فکر کردم موشه جیغ ارومی کشیدم
جانس: عععععع آخ تترسیدم
ناشناس: ببخشید توپ من بود
جانس: عا خواهش
انگار دنبال کسی بود رد چشمشو زدم به یک پسره نگاه میکرد بیچاره سرش رو اورده بود پایین از استرس پاش میلرزید مردکه با سرعت به سمتش حرکت کرد به پسره رسید من رفتم خودمو بین اون و پسر قرار دادم
جانس: ببخشید چیزی می خواستید
ناشناس: با این پسره کار داشتم چطور
جانس: میشه بپرسم با داداشم چی کار داشتید..... وای نکنه باز دردسر درست کرده
زدم پس کله پسره
جانس: مگه نگفتم یکبار دیگه دردسر درست کنی میکشمت هااااااا (داد)
ناشناس: برادرتونه
جانس: پس چی فکر کردی من توی یک اتوبوس یگی رو همین جوری میزنم
ناشناس: ببخشید اشتباه گرفتمشون
جانس: یهنی دردسر درست نکرده
ناشناس: نه باجازه تون
جانس: خاهش
تهیونگ ویو
آخ دختره چه دست بزنی داره گردنم درد اومد (عزیزم بیچاره 😔)
حرفش تموم شد و اون مردکه رفت
جانس: رفتش
تهیونگ: شما که اصلا یک بدبخت ناشناس رو تو اتوبوس نزدی و راستش من خواهر ندارم
جانس: واسه کتکی که زدمت معذرت خواهی نمیکنم چون حتما یک غلطی خوردی که افتاده دنبالت
خیلی تعجب کردم دختر چطور اینقدر راحت و رک با یکی حرف میزنه با همه دخترایی که دیدم فرق میکرد
جانس: دومن اگه خواهر نداشتی کی نجاتت میداد ها
تهیونگ: من کی خواهر خواستم همین شیش تا داداشم بسمه برو داداش خودت رو نجات بده
جانس: اما من داداش ندارم
تهیونگ: جدی الان گفتی که
جانس : دوروغ گفتم
تهیونگ: مرسی
جانس: خوهش... راستی من جانس هستم
تهیونگ: هانس
جانس: نع جانس ج داره نه ح
تهیونگ: منم تهیونگم
جانس: حتا اسمتم عجیبه
تهیونگ: بیا بشین اینجا دوستم نمیاد
جانس: برادرم صندلیم همینه
و ان دو کل راه رو حرف زدند
____________________________________________________
پایان فلش بک
ویو تهیونگ
رفتم جلو که......
شرمنده اگه کم شد یا اگع بد بود مننظر نظرات شما❤️🔥
#فیک #فیک تهیونگ #باحال #بی تی اس
رفتم تو اتوبوس که یهو یک سگ، پدرسگ از کنار پام رد شد که یک جیغ تقریبا بلند کشیدم
ته ته: عععععععع پدصگ
ناشناس: ببخشید اقا سگ منه بیا اینجا راپی
ته ته: نه اشکالی نداره حواستون بیشتر بهش باشه
ناشناس: چشم بازم ببخشید
مردک ناشناس یک نگاهی تو اتوبوس انداخت انگار دنبال کسی بود که یهو راننده اتوبوس گفت: باید راه بیفتیم چیزی شده
ناشناس: بله دنبال کسی بودم میشه صندلی هارو یک نگاهی بندازم
راننده: بفرمایین
ناشناس: ممنون
مردکه داشت دنبال کسی میگشت تو اتوبوس رو یک نگاهی کردم دیدم ردیف یکی مونده به اخر یک دختره سرشو گرفته پایین یاد خاطره خودم و جانس افتادم
____________________________☆_______________________
فلش بک به روز اولین دیدار جانس و تهیونگ
ویو جانس
داشتم بر میگشتم پیش مامانم سوار اتوبوس شدم که یهو توپ یکی از کنار پام رد شد ترسیدم فکر کردم موشه جیغ ارومی کشیدم
جانس: عععععع آخ تترسیدم
ناشناس: ببخشید توپ من بود
جانس: عا خواهش
انگار دنبال کسی بود رد چشمشو زدم به یک پسره نگاه میکرد بیچاره سرش رو اورده بود پایین از استرس پاش میلرزید مردکه با سرعت به سمتش حرکت کرد به پسره رسید من رفتم خودمو بین اون و پسر قرار دادم
جانس: ببخشید چیزی می خواستید
ناشناس: با این پسره کار داشتم چطور
جانس: میشه بپرسم با داداشم چی کار داشتید..... وای نکنه باز دردسر درست کرده
زدم پس کله پسره
جانس: مگه نگفتم یکبار دیگه دردسر درست کنی میکشمت هااااااا (داد)
ناشناس: برادرتونه
جانس: پس چی فکر کردی من توی یک اتوبوس یگی رو همین جوری میزنم
ناشناس: ببخشید اشتباه گرفتمشون
جانس: یهنی دردسر درست نکرده
ناشناس: نه باجازه تون
جانس: خاهش
تهیونگ ویو
آخ دختره چه دست بزنی داره گردنم درد اومد (عزیزم بیچاره 😔)
حرفش تموم شد و اون مردکه رفت
جانس: رفتش
تهیونگ: شما که اصلا یک بدبخت ناشناس رو تو اتوبوس نزدی و راستش من خواهر ندارم
جانس: واسه کتکی که زدمت معذرت خواهی نمیکنم چون حتما یک غلطی خوردی که افتاده دنبالت
خیلی تعجب کردم دختر چطور اینقدر راحت و رک با یکی حرف میزنه با همه دخترایی که دیدم فرق میکرد
جانس: دومن اگه خواهر نداشتی کی نجاتت میداد ها
تهیونگ: من کی خواهر خواستم همین شیش تا داداشم بسمه برو داداش خودت رو نجات بده
جانس: اما من داداش ندارم
تهیونگ: جدی الان گفتی که
جانس : دوروغ گفتم
تهیونگ: مرسی
جانس: خوهش... راستی من جانس هستم
تهیونگ: هانس
جانس: نع جانس ج داره نه ح
تهیونگ: منم تهیونگم
جانس: حتا اسمتم عجیبه
تهیونگ: بیا بشین اینجا دوستم نمیاد
جانس: برادرم صندلیم همینه
و ان دو کل راه رو حرف زدند
____________________________________________________
پایان فلش بک
ویو تهیونگ
رفتم جلو که......
شرمنده اگه کم شد یا اگع بد بود مننظر نظرات شما❤️🔥
#فیک #فیک تهیونگ #باحال #بی تی اس
۳.۵k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.