فیک تهیونگ(آخرین دیدار) p4
اومد سمتم خیلی ترسیده بودم که گفت:
' دست از سر دنیای موسیقی بردار با اومدن تو همه ی خواننده موفقیتشون رو از دست دادن همه میدونن تو یه حیله گری
اسلحه رو گرفت جلو صورتم
' یا دست از سر موسیقی بر میداری یا بوم
+ت..تو کی هستی که منو تهدید میکنی ها؟
' همه ازت متنفرن اینو تو کلت فرو کن تو فقط باعث میشی که بقیه خواننده ها نتونن موفق بشن تو فن هاشون رو ازشون دزدیدی تو یه هرزه ای
+چی داری میگی مگه من مجبورشون کردم؟
'امید وارم سریع تر بمیری چون دلم میخواد به جای صورتت سنگ قبرت رو ببینم
'با وجود تو موسیقی به فساد کشیده میشه دختره ی هرزه
و سریع فرار کرد نمفهمیدم چی شد ولی متوجه شدم که باید هر چه سریع تر برم خونه اما رفتم پیش دوستم لایلا اون بهتر از همه منو درک میکرد.
رسیدم زنگ و زدم و وارد شدم بازهم با همون لبخند همیشگی از من استقبال کرد منم وارد خونه شدم و خودمو خسته پرت کردم رو مبل لایلا که انگار جن دیده بود اومد سراغم و گفت:
چی شده
تعجب میکردم چیزی جز این میگفت
با همون چشمای خستم نگاهش کردم و گفتم بشین
اومد نشست کنارم و گفتم:
موقع اومدن......
همه چی رو تعریف کردم براش خیلی تو شوک بود ولی با استرسی که از چهرش میبارید منو باز هم دلداری میداد تصمیم گرفتم چند روز پیش لایلا بمونم پس با همون لباسا خوابیدم.(لباس های ا.ت همون لباس های اجرا نیست عوض کرده)
صبح که بلند شدم دیدم لایلا نیست حتما رفته سرکار خوب قرار نیست که همیشه خدمت من باشه
' دست از سر دنیای موسیقی بردار با اومدن تو همه ی خواننده موفقیتشون رو از دست دادن همه میدونن تو یه حیله گری
اسلحه رو گرفت جلو صورتم
' یا دست از سر موسیقی بر میداری یا بوم
+ت..تو کی هستی که منو تهدید میکنی ها؟
' همه ازت متنفرن اینو تو کلت فرو کن تو فقط باعث میشی که بقیه خواننده ها نتونن موفق بشن تو فن هاشون رو ازشون دزدیدی تو یه هرزه ای
+چی داری میگی مگه من مجبورشون کردم؟
'امید وارم سریع تر بمیری چون دلم میخواد به جای صورتت سنگ قبرت رو ببینم
'با وجود تو موسیقی به فساد کشیده میشه دختره ی هرزه
و سریع فرار کرد نمفهمیدم چی شد ولی متوجه شدم که باید هر چه سریع تر برم خونه اما رفتم پیش دوستم لایلا اون بهتر از همه منو درک میکرد.
رسیدم زنگ و زدم و وارد شدم بازهم با همون لبخند همیشگی از من استقبال کرد منم وارد خونه شدم و خودمو خسته پرت کردم رو مبل لایلا که انگار جن دیده بود اومد سراغم و گفت:
چی شده
تعجب میکردم چیزی جز این میگفت
با همون چشمای خستم نگاهش کردم و گفتم بشین
اومد نشست کنارم و گفتم:
موقع اومدن......
همه چی رو تعریف کردم براش خیلی تو شوک بود ولی با استرسی که از چهرش میبارید منو باز هم دلداری میداد تصمیم گرفتم چند روز پیش لایلا بمونم پس با همون لباسا خوابیدم.(لباس های ا.ت همون لباس های اجرا نیست عوض کرده)
صبح که بلند شدم دیدم لایلا نیست حتما رفته سرکار خوب قرار نیست که همیشه خدمت من باشه
۵.۸k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.