رمان عشق سیاه و سفید///part;82~
ا/ت همونجوری که داشت غذا میخورد سرشوبرد بالا و سینو رو نگاه کرد...
ا/ت: چ.. چیزی نشد... فقط دور از هم خوابیدیم...
سینو با خنده مزموزانه به ا/ت گفت
سینو: اها... باشه
نونا: ا/ت
ا/ت: بله!
نونا: سیب زمینی هارو تو خوردی؟!
ا/ت: اوم اره دیشب شام چیزی نخورده بودم اومدم اون. خوردم عصبانی شدی؟!(قیافش ناراحت میشه)
نونا:اوخ خودا قیافشو... نه نه فقط پرسیدم
ا/ت لبخند به لبش میادو میگه
ا/ت: عا اها باشه
ا/ت بعد چند مین خوردن دست برمیداره بلند میشه
ا/ت: از دوتاتون ممنونم من دیگه برم
سینو: باشه دخترم خدافظ
نونا: خدافظ ا/ت جونم.... مراقب خودت باش
جونگ سو: خوب ا/ت سیر شدی دیگه؟! بریم؟
ا/ت: اوهوم بریم، بای سینو بای نونا مار رفتیم..
ا/ت و جونگ سو از عمارت خارج میشن... سوار ماشین میشن تا اینکه ا/ت سوار ماشین میشه و میشنه به جونگ سو میگه، خوب
ا/ت: خوب داشتی با نونا حرف میزدیااا(لبخند کوچولو)
جونگ سو: درباره ی چی حرف میزنی؟!
ا/ت: خودتو نزن به اون راهـ..
جونگ سو: اها... اها هیچی همینجوری داشتم باهاش حرف میزدم... حالا دیگه بریم که دیرمون میشه...
ا/ت: اوهوم... باشه(لبخند)
با ماشین راه میوفتن حدود چند مین تو راه بودن تا اینکه بعد چند مین میرسن به کمپانی
جونگ سو: اوه رسیدیم پیاده شو...
ا/ت: اوم اره... باشه پیاده میشمـ..
از کاشین پیاده میشن جونگ سو جلو میره و ا/ت هم پشتش تا اینکه به همون قسمتی میرسن که دیروز رفته بودنـــ، تا اینکه هیون سو ا/ت و جونگ سو رو میبینه و زود از صندلیش بلند میشه و میره سمتشونــ.
هیون سو: به به جونگ سو و خانم ا/ت... از دیدنتون خوشحالم
جونگ سو و ا/ت: سلام
ا/ت: ماعم همینطور
هیون سو: به نظرم وقتو تلف نکنیم ا/ت برو قسمت گریم اونجا لباستم امادس
ا/ت: اوم باشه حتما
و احترام میزاره و با لبخند روی لبش به سمت اتاق گریم میره
ویوا/ت
واییی با باورم نمیشد یعنی منم قرار شبیه اون مدل ها و ایدول ها گریم کنن؟!(تو خودش گفت ینی خودش تو این گفت چینزنز اه اصن هیچی بقیشو بخون بابا😐) سعی کردم جلوی ذوق زیادمو بگیرم... وارد اتاق گریم شدم منتظر من بودن همشون یکی دوتا نبودن بلکه تو اتاق گریم سه نفر و برای صحنه عکسای ۵نفر بودن... خلاصه این همه ادم واسه یه نفر؟؟
میکاپ ارتیست: خانم ا/ت لطفا بشینید روصندلی...
بدون اینکه حرفی بزنم رو صندلی نشستم و خودمو نکاه کردم شبیه اون مدل ها و ایدول ها شده بودم
میکاپ ارتیست زود لوازم ارایش هارو جلوم اورد و شروع کرد به ارایش کردن من... بعد ارایش من یکی دیگه اومد موهامو درست کنه... بعد از چند مین خودمو نگاه کردم... خیلی قشنگ شده بودم...
میکاپ ارتیست: خانم لباستون اینجاست لطفا پاشید و این لباس رو بپوشید
ا/ت: باش
از جام بلند شدم... همه از اتاق ارتیست خارج شدن کمی رغتم جلوتر یه نگاهی به لباس انداختم...
ا/ت: چ.. چیزی نشد... فقط دور از هم خوابیدیم...
سینو با خنده مزموزانه به ا/ت گفت
سینو: اها... باشه
نونا: ا/ت
ا/ت: بله!
نونا: سیب زمینی هارو تو خوردی؟!
ا/ت: اوم اره دیشب شام چیزی نخورده بودم اومدم اون. خوردم عصبانی شدی؟!(قیافش ناراحت میشه)
نونا:اوخ خودا قیافشو... نه نه فقط پرسیدم
ا/ت لبخند به لبش میادو میگه
ا/ت: عا اها باشه
ا/ت بعد چند مین خوردن دست برمیداره بلند میشه
ا/ت: از دوتاتون ممنونم من دیگه برم
سینو: باشه دخترم خدافظ
نونا: خدافظ ا/ت جونم.... مراقب خودت باش
جونگ سو: خوب ا/ت سیر شدی دیگه؟! بریم؟
ا/ت: اوهوم بریم، بای سینو بای نونا مار رفتیم..
ا/ت و جونگ سو از عمارت خارج میشن... سوار ماشین میشن تا اینکه ا/ت سوار ماشین میشه و میشنه به جونگ سو میگه، خوب
ا/ت: خوب داشتی با نونا حرف میزدیااا(لبخند کوچولو)
جونگ سو: درباره ی چی حرف میزنی؟!
ا/ت: خودتو نزن به اون راهـ..
جونگ سو: اها... اها هیچی همینجوری داشتم باهاش حرف میزدم... حالا دیگه بریم که دیرمون میشه...
ا/ت: اوهوم... باشه(لبخند)
با ماشین راه میوفتن حدود چند مین تو راه بودن تا اینکه بعد چند مین میرسن به کمپانی
جونگ سو: اوه رسیدیم پیاده شو...
ا/ت: اوم اره... باشه پیاده میشمـ..
از کاشین پیاده میشن جونگ سو جلو میره و ا/ت هم پشتش تا اینکه به همون قسمتی میرسن که دیروز رفته بودنـــ، تا اینکه هیون سو ا/ت و جونگ سو رو میبینه و زود از صندلیش بلند میشه و میره سمتشونــ.
هیون سو: به به جونگ سو و خانم ا/ت... از دیدنتون خوشحالم
جونگ سو و ا/ت: سلام
ا/ت: ماعم همینطور
هیون سو: به نظرم وقتو تلف نکنیم ا/ت برو قسمت گریم اونجا لباستم امادس
ا/ت: اوم باشه حتما
و احترام میزاره و با لبخند روی لبش به سمت اتاق گریم میره
ویوا/ت
واییی با باورم نمیشد یعنی منم قرار شبیه اون مدل ها و ایدول ها گریم کنن؟!(تو خودش گفت ینی خودش تو این گفت چینزنز اه اصن هیچی بقیشو بخون بابا😐) سعی کردم جلوی ذوق زیادمو بگیرم... وارد اتاق گریم شدم منتظر من بودن همشون یکی دوتا نبودن بلکه تو اتاق گریم سه نفر و برای صحنه عکسای ۵نفر بودن... خلاصه این همه ادم واسه یه نفر؟؟
میکاپ ارتیست: خانم ا/ت لطفا بشینید روصندلی...
بدون اینکه حرفی بزنم رو صندلی نشستم و خودمو نکاه کردم شبیه اون مدل ها و ایدول ها شده بودم
میکاپ ارتیست زود لوازم ارایش هارو جلوم اورد و شروع کرد به ارایش کردن من... بعد ارایش من یکی دیگه اومد موهامو درست کنه... بعد از چند مین خودمو نگاه کردم... خیلی قشنگ شده بودم...
میکاپ ارتیست: خانم لباستون اینجاست لطفا پاشید و این لباس رو بپوشید
ا/ت: باش
از جام بلند شدم... همه از اتاق ارتیست خارج شدن کمی رغتم جلوتر یه نگاهی به لباس انداختم...
۱۸.۷k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.