♡Desire hour♡

♡ساعت ارزو♡p21

(پرش کنین به وقتی که رفتن ت رستوران)
.
.
.
نشستنشون پشت میز
-خب چی میخوری
+اممممم من جاجانگیمون میخورم
-خوب پس منم بولگوگی میخورم
گارسون
.
.
.
(پرش به وقتی که غذاشونو خوردن و تموم شد میخان
بلند شن برن)
.
.
.
+کوکی
-هوم
+میگم بریم ت اون پارک اون ور خیابون قدم
بزنیم؟
-اره بریم
.
.
.
(رفتن به سمت پارکه)
.
.
.
درحال قدم زدن و همینجوری داشتن صبحت میکردن
که یه دختر و پسر رو دیدن داشتن از هم ل*ب میگرفتن
جوری که سوو و کوکی به اونا نگاه میکرن
سوو:●-●
کوکی:•-•
.
.
.
+عاممم اامممم میگم کوکی چطوره برگردیم
-هااا اره اره فکر خوبیه
(مثلا خودشون رو زدن به کوچه علی چپ)

.
.
.
رفتن به سمت ماشین
.
.
.
نشستن ت ماشین
-سوو
+بله
-میخام یه شوال ازت بپرسم
+هوم
-قول میدی راستشو بگی؟
+اره
-خب
+بگو
-تو منو دو.....‌‌

همین که خاست جملرو کامل کنه
اون رو کنار خیایون دید
که داشت به کوک نگاه میکرد
کوک نمیخاست مثل شومی سوو رو هم
به تیمارستان بفرسته
واسه همون فهمید که نباید جملرو کامل کنه
و حرفشو عوض کرد

-میخاستم بگم بریم بستنی بخوریم
+اره اره بریم
.
.
.
.

اینم از این پارت:)
ادامه پارت بعد=))
.
.
.
نویسنده:کیم سو💔🖤