𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆⁷⁹

𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆⁷⁹
chapter②








کوک: ات خوابی؟*آروم*
ات:---
کوک: پس خوابیدی..... مطمئن؟
ات:---
کوک: آت من نمی‌خوام کیم بهت برسه یعنی من می‌خوام بهت برسم من نه ها فقط من.....*نفس عمیق*..... دوست دارم*آروم. خجالت*
ات:*خنده ریز*
کوک: خوابی؟!تو خواب خندیدی ات؟*بلند*
ات:*خنده بلند*
کوک:*خجالت*
ات: پس که اینطور!
کوک: من گفتم به کیم برسی!
ات: باشه پس من میرم خونه تهیونگ
کوک: تهیونگ نه کیم!
ات: نه دیگه میرم
کوک: غلط میکنی
ات:*پوکر. ناراحت*
کوک: چیه ناراحت شدی؟ ات؟


وای این چه کاری بود کردم؟


ات: کو..ک آجوما*گریه*
کوک:*پوزخند*... مودیه کیوت


تو بغلم کشیدمش موهاشو بو کردم بوی آلبالو می‌داد؛


کوک: دیگه منم میمیرم خدانکنه تو هم.....
ات: واقعا که*بغض*
کوک: دیگه گریه نکن! لطفا*جدی*
ات: باشه*بغض*


تخت چسبیده به دیوار بود... به دیوار تکیه دادم و خودمو بالا کشیدم....
ات رو تو بغلم، کوالایی شکل جا دادم و ب.وسه ای به گردنش زدم....
این همه جذابیت به کنار... چطور اینقد خوش بوعه؟


ات:تهیونگ.....
کوک: کیم!
ات: باشه کیم....اون منو دوسم داره....
کوک: میدونم
ات:*پوکر*


سرش تو گودی گردنم بود.... و پ.اهاش دور کمرم....