پارت ³
پارت ³
که یو هو یه مرد جلومون زاهر شد
دان بی یونا آیو:جیغغغ
ک دیدم یونا و آیو غیب شدن
دان بی:نهههه
که دیدم یارو اومد بهم حمله کنه ک گفتم
دان بی:پدصگگگگ فحش گذاشتم کاری با من کنی سرتا پاتو فحش میدم
پسره:اونوقت چه فحشی
ویم دان بی
پشمام ب این فکر نکرده بودم آها الان میگم
دان بی:ننت جندس
پسره:آیو چه فحشی
که پسره گردنمون گاز گرفت
دان بی:آیییییییییی
پسره:تا تو باشی با جئون جونگ کوک در نیوفتی جوجه
)قهقعه)
ویو دان بی
سیاهی مطلق
چشمام و به درد باز کردم تو یه اتاق با تم کامل مشکی بودم
که ترسیدم سری بلند شدم در دیدم اول دستگیره رو کشیدم
باز نشد ک داد زدم
دان بی:پدصگااا این درو باز کنید.در
ویو کوک
بعد از خوردن خون اون دختر متوجه ی چیزی شدم طعم خون اون با بقیع فرغ داشت طعمی ک این همه سال دنبالش بودم
واسه همین دختره رو بردم عمارت که ب گوشای خون آشامیم
صدایی اومد دیدم اون دختره چی میگه ای که دیدم داره فحش
ناموسی میده رفتم دم در اتاقی ک برده بودمش
دان بی:مادر ک.ونی ها بیان درووو باز کنیدددد (جیغ فرا بنفش)
ویو کوک
ک دیدم همون لحظه یکی از بادیگارد اومد
بادیگارد:ارباب چیکار کنیم این دختره هی دادو بیداد میکنه
کوک:برید خوم حلش میکنم
بادیگارد:چشم ارباب
ویو دان بی
که صدای کلیدی شنیدم و........
خماریییی
لایک و کامنت یادتون نره
که یو هو یه مرد جلومون زاهر شد
دان بی یونا آیو:جیغغغ
ک دیدم یونا و آیو غیب شدن
دان بی:نهههه
که دیدم یارو اومد بهم حمله کنه ک گفتم
دان بی:پدصگگگگ فحش گذاشتم کاری با من کنی سرتا پاتو فحش میدم
پسره:اونوقت چه فحشی
ویم دان بی
پشمام ب این فکر نکرده بودم آها الان میگم
دان بی:ننت جندس
پسره:آیو چه فحشی
که پسره گردنمون گاز گرفت
دان بی:آیییییییییی
پسره:تا تو باشی با جئون جونگ کوک در نیوفتی جوجه
)قهقعه)
ویو دان بی
سیاهی مطلق
چشمام و به درد باز کردم تو یه اتاق با تم کامل مشکی بودم
که ترسیدم سری بلند شدم در دیدم اول دستگیره رو کشیدم
باز نشد ک داد زدم
دان بی:پدصگااا این درو باز کنید.در
ویو کوک
بعد از خوردن خون اون دختر متوجه ی چیزی شدم طعم خون اون با بقیع فرغ داشت طعمی ک این همه سال دنبالش بودم
واسه همین دختره رو بردم عمارت که ب گوشای خون آشامیم
صدایی اومد دیدم اون دختره چی میگه ای که دیدم داره فحش
ناموسی میده رفتم دم در اتاقی ک برده بودمش
دان بی:مادر ک.ونی ها بیان درووو باز کنیدددد (جیغ فرا بنفش)
ویو کوک
ک دیدم همون لحظه یکی از بادیگارد اومد
بادیگارد:ارباب چیکار کنیم این دختره هی دادو بیداد میکنه
کوک:برید خوم حلش میکنم
بادیگارد:چشم ارباب
ویو دان بی
که صدای کلیدی شنیدم و........
خماریییی
لایک و کامنت یادتون نره
۱۰.۱k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.