خون آشام من. پارت ۴
#خونآشام_من
Part 4
=:که یهو ارباب اومد
×: به به بینم استراحت میکنید غیبت میکنید پاشو ببینم سر کارت الان باید بری اتاق منو مرتب کنی شیفم شد؟
=:بب بله ارباب من
خودم با دستای خودم سرنوشتمو به چخ دادم تنها کاری که میکردم باید میگفتم بله ارباب
ویو ات
رفتم اتاقشو مرتب کنم دیدم خیلی بهم ریخته بود کار من فکر کنم خیلی زیاد طول میکشید ولی خب چاره چیه دیدم کلی پرونده روی میزشه از روی فضولی رفتم یه دونشو باز کردم نباید این کارو میکردم
×: به چه اجازهای به پروندههای من دست میزنی تنبیه میشی بابت این کارت یهو توی دلم با خودم گفتم( چرا هر وقت این دخترو میبینم قلبم تند تند میزنه نکن عاشقش شدم وای نه امکان نداره تو یه مافیایی نباید عاشق بشی و به برادرت رحم نمیکنی چه برسه این)
ویو ات
فقط به حرفهای ارباب گوش میدادم و خیلی ترسیده بودم که آیا الان چه اتفاقی میافته با من چیکار میکنه که تو همین لحظه صدای تیراندازی تمام خونه رو برداشت ارباب روی من خیمه زد فقط نگام میکرد حس میکردم یه حسای عجیبی بهش دارم ولی نه اون منو خیلی شکنجه میکرد من نمیتونم همچین کاری بکنم با خودم
بادیگارد ارباب اومد و گفتش که آقای جونگ کوک برادرتون جئون تهیونگ به عمارت حمله کرده و گفته اگه تاج و تخت مافیا را به من ندی میکشمت در همین لحظه یهو
Part 4
=:که یهو ارباب اومد
×: به به بینم استراحت میکنید غیبت میکنید پاشو ببینم سر کارت الان باید بری اتاق منو مرتب کنی شیفم شد؟
=:بب بله ارباب من
خودم با دستای خودم سرنوشتمو به چخ دادم تنها کاری که میکردم باید میگفتم بله ارباب
ویو ات
رفتم اتاقشو مرتب کنم دیدم خیلی بهم ریخته بود کار من فکر کنم خیلی زیاد طول میکشید ولی خب چاره چیه دیدم کلی پرونده روی میزشه از روی فضولی رفتم یه دونشو باز کردم نباید این کارو میکردم
×: به چه اجازهای به پروندههای من دست میزنی تنبیه میشی بابت این کارت یهو توی دلم با خودم گفتم( چرا هر وقت این دخترو میبینم قلبم تند تند میزنه نکن عاشقش شدم وای نه امکان نداره تو یه مافیایی نباید عاشق بشی و به برادرت رحم نمیکنی چه برسه این)
ویو ات
فقط به حرفهای ارباب گوش میدادم و خیلی ترسیده بودم که آیا الان چه اتفاقی میافته با من چیکار میکنه که تو همین لحظه صدای تیراندازی تمام خونه رو برداشت ارباب روی من خیمه زد فقط نگام میکرد حس میکردم یه حسای عجیبی بهش دارم ولی نه اون منو خیلی شکنجه میکرد من نمیتونم همچین کاری بکنم با خودم
بادیگارد ارباب اومد و گفتش که آقای جونگ کوک برادرتون جئون تهیونگ به عمارت حمله کرده و گفته اگه تاج و تخت مافیا را به من ندی میکشمت در همین لحظه یهو
۵.۸k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.