پارت ۳۱ : Black Woolf...
جونگ کوک: مردک خر عشق زندگی منو تو یه نفس قورتش داد کشید بالا ( با گریه )
جیهوپ : واقعا شیرموز تورو خورد
جونگ کوک : آره مردک ترسناک بیشعور یه نفس همشو خورد بیچاره شیر موزم العان داره تو معده این گرگ خشن موج مکزیکی میره ( با گریه شدید )
تهیونگ : جونگ کوک عزیزم درو باز کن ( اومده دنبال جونگ کوک و داره در میزنه )
جونگ کوک : گفتم برو نمیخوام بیام پیشت ( با عصبانیت و گریه )
تهیونگ : جونگ کوک درو باز کن عصبانیم نکن ( عصبی )
جونگ کوک : منم گفتم بهت از اینجا برو
تهیونگ با مشت های محکمش شدید به در مشت میزد وهی به جونگ کوک میگفت درو باز کنه نت دیگه جونگ کوک از بسکه صدا شدید بود سرش یه لحظه چرخید و بیهوش افتاد روی تخت
جیهوپ و جینین : جونگ کوک
تهیونگ اروم شد و با ترس و تعجب پرسید : چی شد و بعدش با عصبانیت شدید گفت : یکی در این خراب شد رو باز کنه
جیمین سریع درو باز کرد
تهیونگ به سرعت باد رفت سمت جونگکوک و بغلش کرد و بردش توی اتاق سریع پزشکی رو که با خودشون آورده بود خب. کرد و پزشک سریع اومد
دکتر : چرا اینهمه فشار عصبی به این بچه وارد شده خیلی خطرناکه چه مشکلی واسش پیش اومده
تهیونگ : یکی شیرموز نوشیدنی موردعلاقه خورده و یکمم توی صدا های بلند و شدید بوده
دکتر با خنده گفت : احتمالا نصف این فشار به خاطر ناراحتیش بوده واقعا اولین پسری هست که میبنم ابن قدر به شیرموز علاقه داره بهتره که چیزهایی که خوشحالش میکنه بهش بدید
تهیونگ : بله دکتر ممنون ازتون
دکتر : داروی خاصی نمیخواد آقای کیم فعلا باید قبل از خوردن دارو روح و روان این کوچولو رو شاد کنید بهتره از همین امروز شروع کنید
تهیونگ : خیله خب ممنونم دکتر
دکتر : خواهش میکنم ولی با آبت توضیحی که شما از قضیه امروز انگار این بچه کوچولو روحیه اطیفی داره بهتر خوب ازش مواظبت کنید
تهیونگ سری تکون داد و دکتر رو بدرقه کرد
بعد از رفتن دکتر تهیونگ یه سری کارا رو واسه ی خوشحالی جونگ کوک درست کرد و کنار جونگ کوک دراز کشید و آروم موهاشو ناز کرد و بوسه ای روی موهاش زد به صورتش خیره شد کل وجود این پسرک مطعلق به اون بود آروم کنار جونگ کوک به خواب عمیق فرو رفت
جیهوپ : واقعا شیرموز تورو خورد
جونگ کوک : آره مردک ترسناک بیشعور یه نفس همشو خورد بیچاره شیر موزم العان داره تو معده این گرگ خشن موج مکزیکی میره ( با گریه شدید )
تهیونگ : جونگ کوک عزیزم درو باز کن ( اومده دنبال جونگ کوک و داره در میزنه )
جونگ کوک : گفتم برو نمیخوام بیام پیشت ( با عصبانیت و گریه )
تهیونگ : جونگ کوک درو باز کن عصبانیم نکن ( عصبی )
جونگ کوک : منم گفتم بهت از اینجا برو
تهیونگ با مشت های محکمش شدید به در مشت میزد وهی به جونگ کوک میگفت درو باز کنه نت دیگه جونگ کوک از بسکه صدا شدید بود سرش یه لحظه چرخید و بیهوش افتاد روی تخت
جیهوپ و جینین : جونگ کوک
تهیونگ اروم شد و با ترس و تعجب پرسید : چی شد و بعدش با عصبانیت شدید گفت : یکی در این خراب شد رو باز کنه
جیمین سریع درو باز کرد
تهیونگ به سرعت باد رفت سمت جونگکوک و بغلش کرد و بردش توی اتاق سریع پزشکی رو که با خودشون آورده بود خب. کرد و پزشک سریع اومد
دکتر : چرا اینهمه فشار عصبی به این بچه وارد شده خیلی خطرناکه چه مشکلی واسش پیش اومده
تهیونگ : یکی شیرموز نوشیدنی موردعلاقه خورده و یکمم توی صدا های بلند و شدید بوده
دکتر با خنده گفت : احتمالا نصف این فشار به خاطر ناراحتیش بوده واقعا اولین پسری هست که میبنم ابن قدر به شیرموز علاقه داره بهتره که چیزهایی که خوشحالش میکنه بهش بدید
تهیونگ : بله دکتر ممنون ازتون
دکتر : داروی خاصی نمیخواد آقای کیم فعلا باید قبل از خوردن دارو روح و روان این کوچولو رو شاد کنید بهتره از همین امروز شروع کنید
تهیونگ : خیله خب ممنونم دکتر
دکتر : خواهش میکنم ولی با آبت توضیحی که شما از قضیه امروز انگار این بچه کوچولو روحیه اطیفی داره بهتر خوب ازش مواظبت کنید
تهیونگ سری تکون داد و دکتر رو بدرقه کرد
بعد از رفتن دکتر تهیونگ یه سری کارا رو واسه ی خوشحالی جونگ کوک درست کرد و کنار جونگ کوک دراز کشید و آروم موهاشو ناز کرد و بوسه ای روی موهاش زد به صورتش خیره شد کل وجود این پسرک مطعلق به اون بود آروم کنار جونگ کوک به خواب عمیق فرو رفت
۸.۸k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.