عشق جدید
p1
ا.ت ویو
صبح با صدای الارم گوشیم از خواب بیدار شدم دست و صورتمو شستم و یونیفرم مدرسمو پوشیدم رفتم از اتاقم بیرون
ا.ت :صبح بخیرررررر فمیلی پارک
پ ا(پدر ا.ت):صبح بخیر دخترک شیطون
م ا(مادر ا.ت):صبحت بخیر
جیمین:های سستر خوب خوابیدی
ا.ت:یس
م ا:میشه به زبان خودمون حرف بزنین
جیمین و ا.ت :نو نو
م ا:هعییی خدا از دست شما دوتا
۱۰ دقیقه بعد
ا.ت و جیمین صبونه خوردن و به سمت مدرسه حرکت کردن
ا.ت تا وارد مدرسه شد جنی پرید بقلش
جنی:سلاممممممممم خرههههه
ا.ت:سلام گاوو نیششششششششش
جنی نگاهش به جیمین افتاد
جنی:امممم س سلام
جیمین: س سلام
ا.ت که میدونست دوتاشو عاشق همن و هر لحظه ممکنه سکته کنن گفت
ا.ت:جنی بیا ما بریم کافه جیمین کیف منو بزار ت کلاس
جیمین:ب باشه
جنی و ا.ت رفتن کافه مدرسه که یهوووووو
کوک:های گرل
ا.ت :های بوی
جنی:دوست دختر زیبایت کجاست
ا.ت :راس میگه
کوک:اوف من نمیدونم شما دوتا چه مشکلی با لارا دارین
ا.ت :ما مشکل نداریم اون با ما مشکل داره
جنی:یس
که لارا اومد نشست کنار کوک
لارا:های ددی
کوک:های بیبی گرل
لارا :سلام دخترا
ا.ت و جنی با حرس:سلام
که زنگ خورد و ۴ نفری رفتن سر کلاس
جنی:این زنگ ریاضی داریم
ا.ت :آه بدم میاد
استاد ریاضی اومد و شروع کرد به درس دادن
۴۰ دقیقه بعد زنگ خورد
ا.ت:خدارو شکر ازاددددد شدممممممم
جنی:ا.ت من برم قهوه لگیرم میخوری؟
ا.ت:یس فقط من برم دست شویی
جنی:اوک
ادامه دارد
ادامه دارد....
ا.ت ویو
صبح با صدای الارم گوشیم از خواب بیدار شدم دست و صورتمو شستم و یونیفرم مدرسمو پوشیدم رفتم از اتاقم بیرون
ا.ت :صبح بخیرررررر فمیلی پارک
پ ا(پدر ا.ت):صبح بخیر دخترک شیطون
م ا(مادر ا.ت):صبحت بخیر
جیمین:های سستر خوب خوابیدی
ا.ت:یس
م ا:میشه به زبان خودمون حرف بزنین
جیمین و ا.ت :نو نو
م ا:هعییی خدا از دست شما دوتا
۱۰ دقیقه بعد
ا.ت و جیمین صبونه خوردن و به سمت مدرسه حرکت کردن
ا.ت تا وارد مدرسه شد جنی پرید بقلش
جنی:سلاممممممممم خرههههه
ا.ت:سلام گاوو نیششششششششش
جنی نگاهش به جیمین افتاد
جنی:امممم س سلام
جیمین: س سلام
ا.ت که میدونست دوتاشو عاشق همن و هر لحظه ممکنه سکته کنن گفت
ا.ت:جنی بیا ما بریم کافه جیمین کیف منو بزار ت کلاس
جیمین:ب باشه
جنی و ا.ت رفتن کافه مدرسه که یهوووووو
کوک:های گرل
ا.ت :های بوی
جنی:دوست دختر زیبایت کجاست
ا.ت :راس میگه
کوک:اوف من نمیدونم شما دوتا چه مشکلی با لارا دارین
ا.ت :ما مشکل نداریم اون با ما مشکل داره
جنی:یس
که لارا اومد نشست کنار کوک
لارا:های ددی
کوک:های بیبی گرل
لارا :سلام دخترا
ا.ت و جنی با حرس:سلام
که زنگ خورد و ۴ نفری رفتن سر کلاس
جنی:این زنگ ریاضی داریم
ا.ت :آه بدم میاد
استاد ریاضی اومد و شروع کرد به درس دادن
۴۰ دقیقه بعد زنگ خورد
ا.ت:خدارو شکر ازاددددد شدممممممم
جنی:ا.ت من برم قهوه لگیرم میخوری؟
ا.ت:یس فقط من برم دست شویی
جنی:اوک
ادامه دارد
ادامه دارد....
۲.۱k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.