ارباب سختگیر!
part ⁵
یاد یکی از دندونام که لق بود افتادم.
سریع دستمو توی دهنم برمو توی جای اون دندون گذاشتم ولی انگار نبود.
بعد از باز کردن دهنم خون قرمزی ریخت بیرون.
دندونم درد شدیدی داشت و ارباب جعون به این زودیا نمیومد تا بهم سربزنه.
منم چون دهنم پر خون بود نمیتونستم چیزی بگم.
دستمال کاغذی که توی جیب لباسم داشتم
دراوردمو دور دهنمو باهاش تمیز کردم.
ولی انگار هیچی ازش کم نشد!
گریم هر دیقه داشت شدت میگرفت.
به دندونم که الان رو زمین افتاده بود نگاهی انداختم حتی اونم به خون آغشته شده بود.
تقریبا نیم ساعت گذشته بود که در زیرزمین باز شد.
خوشحال شدم..
ادامه دارد.......
یاد یکی از دندونام که لق بود افتادم.
سریع دستمو توی دهنم برمو توی جای اون دندون گذاشتم ولی انگار نبود.
بعد از باز کردن دهنم خون قرمزی ریخت بیرون.
دندونم درد شدیدی داشت و ارباب جعون به این زودیا نمیومد تا بهم سربزنه.
منم چون دهنم پر خون بود نمیتونستم چیزی بگم.
دستمال کاغذی که توی جیب لباسم داشتم
دراوردمو دور دهنمو باهاش تمیز کردم.
ولی انگار هیچی ازش کم نشد!
گریم هر دیقه داشت شدت میگرفت.
به دندونم که الان رو زمین افتاده بود نگاهی انداختم حتی اونم به خون آغشته شده بود.
تقریبا نیم ساعت گذشته بود که در زیرزمین باز شد.
خوشحال شدم..
ادامه دارد.......
۲۲.۹k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.