پلیس. ابلیس. part ¹⁴
_ خیلی خب این کارت رو بگیر برو هر چی میخوای بخری فقط زود بیا
+ باشه ، فقط رمزش ؟
_ ام 1997
{ ویو ۱۵ مین بعد }
_ نیومدی ؟( سرش رو کرد داخل مغازه ، فرض کن چه چیزایی دید 🤣)
+ برو بیرون الان میام
_ مگه میخوای کل مغازه رو بخری
+ نه بابا تازه یدونه انتخاب کردم
_ ای بابا من وقت ندارم کل روز وایسم اینجا ، وایسا اومدم
+ نه نه نمیخواد بیای اصلا من انتخاب کردم خانم این شیش تا رو بده ببرم ( تند تند حرف زد و هول شد )
خانومه : باشه فقط مگه شما سایزتون ۷۵ نیست ، اینا ۱۰۰ هستن
+ عه خب چیره نمیدونم سایز۷۵ رو بدید دیگه ( منتظره زمین دهن واز کنه بره توش )
_ ( داره از خنده روده بر میشه فقط نشون نمی ده)
[ ا.ت ویو ]
رفتم تو مغازه گوشی فروشنده رو گرفتم که زنگ بزنم تهیونگ که بیاد منو نجات بده که یهو اون کلشو کرد تو مغازه ، اههههه دیدم تو این شانسم ، هولم کرد و مجبور شدم همین جوری چند تا انتخاب کنم برم
[ تهیونگ ویو ]
الان ۲ روزه که از ا.ت خبری نیست
خیلی نگرانش شدم ، رفتم ادارشون که ببینم اونا ماموریت فرستادند یا چی که اونا گفتم که ۲ روزه ازش خبری ندارن ، سعی کردم هر جایی که به ذهنم میرسید رو گشتم و خونه همه ی دوستاش هم رفتم ولی هیچ جا نبود انگاری آب شده بود رفته بود تو زمین . به تمام افراد باندم گفتم که دنبالش بگردن
{ ویو عمارت جونگ کوک }
_ ببین فکر نکن برام ارزش خاصی داریا ، توی پاساژ باهات اونجوری رفتار میکردم که کسی شک نکنه
+ میدونم ، منم اینجوری باهات حرف زدم که کسی شک نکنه ( پوزخند )
_ حد خودتو بدون ( عصبی )
+ هه ( پوزخند )
_چی شد تا یه ساعت پیش که داشتی التماس میکردی که بازت کنم حالا خرت که از پل گذشت داری وا سه من گوز گوز میکنی
+این سیاست منه
_سیاست رو بهت نشون میدم و وقتی تنبیهت کردم میفهمی ، برو کل عمارت رو تمیز کن و به آجوما گفتم که اگه کارت رو درست انجام نداده باشی میگم اونجا و کثیف کنه تو دوباره تمیز کنی فهمیدی(فهمیدی رو با داد گفت)
+باشه بابا حرص نخور سکته میزنیا (حالت تمسخر)
_آخرش زبونت سرتو به باد میده (تو دلش)
گیلیلیلیلی خمارییییییی😛
+ باشه ، فقط رمزش ؟
_ ام 1997
{ ویو ۱۵ مین بعد }
_ نیومدی ؟( سرش رو کرد داخل مغازه ، فرض کن چه چیزایی دید 🤣)
+ برو بیرون الان میام
_ مگه میخوای کل مغازه رو بخری
+ نه بابا تازه یدونه انتخاب کردم
_ ای بابا من وقت ندارم کل روز وایسم اینجا ، وایسا اومدم
+ نه نه نمیخواد بیای اصلا من انتخاب کردم خانم این شیش تا رو بده ببرم ( تند تند حرف زد و هول شد )
خانومه : باشه فقط مگه شما سایزتون ۷۵ نیست ، اینا ۱۰۰ هستن
+ عه خب چیره نمیدونم سایز۷۵ رو بدید دیگه ( منتظره زمین دهن واز کنه بره توش )
_ ( داره از خنده روده بر میشه فقط نشون نمی ده)
[ ا.ت ویو ]
رفتم تو مغازه گوشی فروشنده رو گرفتم که زنگ بزنم تهیونگ که بیاد منو نجات بده که یهو اون کلشو کرد تو مغازه ، اههههه دیدم تو این شانسم ، هولم کرد و مجبور شدم همین جوری چند تا انتخاب کنم برم
[ تهیونگ ویو ]
الان ۲ روزه که از ا.ت خبری نیست
خیلی نگرانش شدم ، رفتم ادارشون که ببینم اونا ماموریت فرستادند یا چی که اونا گفتم که ۲ روزه ازش خبری ندارن ، سعی کردم هر جایی که به ذهنم میرسید رو گشتم و خونه همه ی دوستاش هم رفتم ولی هیچ جا نبود انگاری آب شده بود رفته بود تو زمین . به تمام افراد باندم گفتم که دنبالش بگردن
{ ویو عمارت جونگ کوک }
_ ببین فکر نکن برام ارزش خاصی داریا ، توی پاساژ باهات اونجوری رفتار میکردم که کسی شک نکنه
+ میدونم ، منم اینجوری باهات حرف زدم که کسی شک نکنه ( پوزخند )
_ حد خودتو بدون ( عصبی )
+ هه ( پوزخند )
_چی شد تا یه ساعت پیش که داشتی التماس میکردی که بازت کنم حالا خرت که از پل گذشت داری وا سه من گوز گوز میکنی
+این سیاست منه
_سیاست رو بهت نشون میدم و وقتی تنبیهت کردم میفهمی ، برو کل عمارت رو تمیز کن و به آجوما گفتم که اگه کارت رو درست انجام نداده باشی میگم اونجا و کثیف کنه تو دوباره تمیز کنی فهمیدی(فهمیدی رو با داد گفت)
+باشه بابا حرص نخور سکته میزنیا (حالت تمسخر)
_آخرش زبونت سرتو به باد میده (تو دلش)
گیلیلیلیلی خمارییییییی😛
۳.۱k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.