p14
بعد قهوه میخورن و میرن حاظر میشنو میرن از زبان کوک:تو کلاس چشمام فقط میرف بعضی وقتا خوابم میبرد سرم میفتاد رویه شونه شوگا. شوگا هم هی سرم رو هول میداد سرم میخورد به میز بعد چند مین: که زنگ خورد اززبان شوگا:داشتم به حیاط میرفتم که دیدم جامدادی شی وو اوفتاد شوگا: شی وو شی وو:بله شوگا:جامدادیت شی وو:باشه ممنون بعد جامدادیش رو میزاره سر جاش کوک:فک کنم حرفایه اِما تاثیر گذاشته شوگا:اره .تو چرا به شونم دست میزنی کوک:😐بد اخلاقیا .یکی از همکلاسیا :شوگا شوگا .شوگا:زهر نگفتم دخترا پیشمن نیاد دختره:بابام وواِما شوگا: چیشده دختره:داره با یکی دعوا میکنه شوگا:چیییی بعد بدو به حیاطمیرن :شوگا: دیدم اِما داره یه دختر رو میرنه و یووا وسونا هم جداشون میکنه شوگا: اوا چیشده ..... یووا یووا:بله شوگا:چیشده یووا:هیچی دختره به اِما گف که پدرمادر نداری یتیمی و ابنجور چیزا اونم که الان میبینی شوگا:هاه باش بعد بدو میره پیش اِما شوگا:ولش کن .ولش کننننننن بابام با موهاش چه کار داری وا اِما:اوخیش بیا بریم بعد میرن به سرکارشون از زبان شوگا امروز تو شرکت قرار بود رئیس بیاد بعد چند مین اومد وقتی برگشتم ببینم کیه شوکه شدم اون امکان نداره اینجا باشه مرده:به به ببین کیا اینجان شوگا:به من دست نزن مرده:به به ببین کیا اینجان شوگا:به من دست نزن مرده:شوگا میخوام ببینم چرا قصد ندارین تو وخواهرت مافیا بشین هوممم شوگا:باباااااا بسههههه دیگه دست از سرمون بردار بابا:من کاری ندارم برا چی اومدی برا اینکه من ببینی شوگا:اره اومدم رویه ماهت رو ببینم باباش:اوهوم مثل همیشه بد اخلاقی خو برا چی اومدی شوگا:من اینجا کار میکنم باباش:به به پس یکی از کارکنامی خوشحال شدم شوگا:م م مگه تو تو رئیسی؟؟ باباش:اره و میخوام ک برا یه کار کمکم کنی شوگا:اگهنکنم باباش:مامانت رو میکشم شوگا:به من ربطی نداره باباش:میخوای خواهرت رو بگم؟؟شوگا:به فکرتم نیار باباش:والا اومد دیگه و بادیگاردا تو دور خونه جی هوپن 😏 شوگا:چی میخوایییییی
لطفا میبینین زیاده پس لطفا حمایتم کنین دوستون دارم فعلااا💜💜💜💜💜💜💜
لطفا میبینین زیاده پس لطفا حمایتم کنین دوستون دارم فعلااا💜💜💜💜💜💜💜
۲۵.۹k
۰۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.