(پژمرده)P.22
سوجین*ویو
رفتیم پیش پلیس،و بهشون گفتیم که چانسو رو ۳ روز که ندیدیم.
خبریم ازش نیست.
اون ها شروع کردن به جست و جو کردن.
ماهم،کل خونه و ویلاهایی که توی سئول داشتیم رو گشتیم ولی نیستش.
هیچ پولی از حساب برنداشته.
(فردای همون روز)
پلیس بهمون زنگ زد به سونگ جو.
سونگ جو:خبری از چانسو شده
سرهنگ:با توجه به پلاک ماشینی که بهمون دادید ما کل دوربین های مداربسته رو چک کردیم و رسیدیم به یه خونه باغ که ماشین پسرتون چانسو اونجا پارک بوده
سونگ جو:و.... چی؟
سرهنگ:من بچها رو فرستادم به اونجا و بررسی کردن اونجا یه جنازه بوده،اونهاهم به من خبر دادن و من رفتم سر صحنه
سونگ جو:....
سرهنگ:جنازه ی پسرتون اونجا بود
کوک*ویو
توی اتاقم بودم،یهو صدای جیغ و فریاد و گریه شنیدم.
رفتم بیرون از اتاق مین سو که اتاقش بغل اتاق من هست اونم از اتاقش اومده بود بیرون
کوک:چه خبره؟
مین سو:نمیدونم چه خبره
رفتیم طبقه ی پایین مامان و بابام با گریه و جیغ داشتن سوار ماشین میشدن.
من و مین سو دویدیم سمت ماشینشون اما رفتن.
حتما بخاطر چانسو هست مرگش رو فهمیدن.
رفتیم سوار ماشین من شدیم و تعقیبشون کردیم.
رسیدیم خونه باغ.
من و مین سو پیاده شدیم.
مین سو وقتی مامان و بابا رو سر یه جنازه دید دویید سمت شون.
یکم که گذشت یهو سرهنگ اومد پیشم و بهم گفت
سرهنگ:برادرتون مرده ولی تنها چیزی که عجیبه اینکه برادرتون به نظر بو اسلحه خودکشی کرده اما توی قلبش جای زخم چاقو هست.
با شنیدن این حرف شوکه شدم،متوجه شدم که یه نفر دیگه دستش توی اینکار هست.
چون وقتی رفتم تا دارو بیارم برای چانسو،چانسو زنده بود اما وقتی برگشتم مرده بود.
کی دستش توی این کار هستش
سرهنگ:من این موضوع رو به خانوادتون نمیگم چون اونا داغ دارن فعلا ازتون میخوام شما هروقت صلاح دیدید بهشون بگید،ما پی این موضوع رو میگیریم.
کوک:باشه حتما هروقت آروم شدن بهشون میگم
رفتیم پیش پلیس،و بهشون گفتیم که چانسو رو ۳ روز که ندیدیم.
خبریم ازش نیست.
اون ها شروع کردن به جست و جو کردن.
ماهم،کل خونه و ویلاهایی که توی سئول داشتیم رو گشتیم ولی نیستش.
هیچ پولی از حساب برنداشته.
(فردای همون روز)
پلیس بهمون زنگ زد به سونگ جو.
سونگ جو:خبری از چانسو شده
سرهنگ:با توجه به پلاک ماشینی که بهمون دادید ما کل دوربین های مداربسته رو چک کردیم و رسیدیم به یه خونه باغ که ماشین پسرتون چانسو اونجا پارک بوده
سونگ جو:و.... چی؟
سرهنگ:من بچها رو فرستادم به اونجا و بررسی کردن اونجا یه جنازه بوده،اونهاهم به من خبر دادن و من رفتم سر صحنه
سونگ جو:....
سرهنگ:جنازه ی پسرتون اونجا بود
کوک*ویو
توی اتاقم بودم،یهو صدای جیغ و فریاد و گریه شنیدم.
رفتم بیرون از اتاق مین سو که اتاقش بغل اتاق من هست اونم از اتاقش اومده بود بیرون
کوک:چه خبره؟
مین سو:نمیدونم چه خبره
رفتیم طبقه ی پایین مامان و بابام با گریه و جیغ داشتن سوار ماشین میشدن.
من و مین سو دویدیم سمت ماشینشون اما رفتن.
حتما بخاطر چانسو هست مرگش رو فهمیدن.
رفتیم سوار ماشین من شدیم و تعقیبشون کردیم.
رسیدیم خونه باغ.
من و مین سو پیاده شدیم.
مین سو وقتی مامان و بابا رو سر یه جنازه دید دویید سمت شون.
یکم که گذشت یهو سرهنگ اومد پیشم و بهم گفت
سرهنگ:برادرتون مرده ولی تنها چیزی که عجیبه اینکه برادرتون به نظر بو اسلحه خودکشی کرده اما توی قلبش جای زخم چاقو هست.
با شنیدن این حرف شوکه شدم،متوجه شدم که یه نفر دیگه دستش توی اینکار هست.
چون وقتی رفتم تا دارو بیارم برای چانسو،چانسو زنده بود اما وقتی برگشتم مرده بود.
کی دستش توی این کار هستش
سرهنگ:من این موضوع رو به خانوادتون نمیگم چون اونا داغ دارن فعلا ازتون میخوام شما هروقت صلاح دیدید بهشون بگید،ما پی این موضوع رو میگیریم.
کوک:باشه حتما هروقت آروم شدن بهشون میگم
۲.۰k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.