پارت پانزدهم عشق ویژه
نداشتی نگاهی به کوک کردی گوشه اتاق نشسته بود
ا،ت : جونگ کوک یه لحظه بیا اینجا ؟
کوک : جان دلم ؟
ا،ت : بیا ماسکت رو بردار میخوام صورتت رو ببینم
با مکث ماسکش رو از روی صورتش برداشت نگاهی بهش کردی روی زخم صورتش هنوز خونی بود
ا،ت : این زخم ...
کوک : یادگاریم تمدید شد
ا،ت : هیونگ هنوز زنده است نه ؟
کوک : هوم پیش پدرمه
ا،ت: نمیره کار دارم باهاش میخوام انتقام تک تک آدم هایی جونشون رو با اون دستا گرفته ازش بگیرم
کوک : چشم قربان
همون لحظه دکتر وارد اتاق شد نگاهش به زخم روی صورت کوک افتاد
دکتر: بشنید روی مبل الان میان صورتتون بخیه بزنن
سر تخت رو آوردی بالا و نگاهت رو دوختی به تصویر رو به روت وقتی که پرستار مشغول بخیه زدن صورت اربابت شد و وقتی کوک از درد به مبل چنگ انداخت
پرستار : تموم شد
ا،ت : میدونم درد داشت به خاطر خودت گفتم
کوک : میدونی چرا زیر گوشم رو چاقو انداخت ؟
ا،ت : چرا ؟
کوک : پسرش جزو بهترین ها بود اما چون یه نقصی تو بدنش وجود داشت اونو قبول نکردن اون میخواست منم ناشنوا بشم ..
ا،ت : اون زنده است؟ میخوام ببینمش
کوک : فکر نکنم بشه پیداش کرد
ا،ت : تو باید پیداش کنی جئون جونگ کوک
کوک : سعیم رو میکنم
دستت رو کشیدی روی زخم زیر گوشش اشک توی چشمات جمع شده بود پلک هات رومحکم رو هم فشار دادی تا اینکه دستش روی صورتت حس کردی
ادامه دارد ...
ا،ت : جونگ کوک یه لحظه بیا اینجا ؟
کوک : جان دلم ؟
ا،ت : بیا ماسکت رو بردار میخوام صورتت رو ببینم
با مکث ماسکش رو از روی صورتش برداشت نگاهی بهش کردی روی زخم صورتش هنوز خونی بود
ا،ت : این زخم ...
کوک : یادگاریم تمدید شد
ا،ت : هیونگ هنوز زنده است نه ؟
کوک : هوم پیش پدرمه
ا،ت: نمیره کار دارم باهاش میخوام انتقام تک تک آدم هایی جونشون رو با اون دستا گرفته ازش بگیرم
کوک : چشم قربان
همون لحظه دکتر وارد اتاق شد نگاهش به زخم روی صورت کوک افتاد
دکتر: بشنید روی مبل الان میان صورتتون بخیه بزنن
سر تخت رو آوردی بالا و نگاهت رو دوختی به تصویر رو به روت وقتی که پرستار مشغول بخیه زدن صورت اربابت شد و وقتی کوک از درد به مبل چنگ انداخت
پرستار : تموم شد
ا،ت : میدونم درد داشت به خاطر خودت گفتم
کوک : میدونی چرا زیر گوشم رو چاقو انداخت ؟
ا،ت : چرا ؟
کوک : پسرش جزو بهترین ها بود اما چون یه نقصی تو بدنش وجود داشت اونو قبول نکردن اون میخواست منم ناشنوا بشم ..
ا،ت : اون زنده است؟ میخوام ببینمش
کوک : فکر نکنم بشه پیداش کرد
ا،ت : تو باید پیداش کنی جئون جونگ کوک
کوک : سعیم رو میکنم
دستت رو کشیدی روی زخم زیر گوشش اشک توی چشمات جمع شده بود پلک هات رومحکم رو هم فشار دادی تا اینکه دستش روی صورتت حس کردی
ادامه دارد ...
۶.۶k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.