وقتشه که تاوان کاری که کردی رو پس بدی!

تو داخل آشپز خونه در حال شستن ظرفا ی شام بودی..و جونگینم با موبایلش ور میرفت .... ظرفا رو شستی ...و مشغول تمیز کردن روی کابینت ها .... و سرامیک های کف آشپز خونه که کثیف شده بودند بودی همینطوری سرگرم بودی و زیر لب اهنگ میخوندی و زمزمه میکردی ... جونگینم که مشغول گوشیش بود ناگهان حواستون با برق هایی که قطع شده بودند پرت شد ... تو از آشپز خونه بیرون اومدی و گفتی :
+اه... آخه الان ؟
_ا.ت مواظب با جایی نیوفتی یا ...آخه تو آشپز خونه ممکنه چیزی ریخته باشه
+نه .. بابا همین الان همچیو پاک کردم .. جونگین
_بله
+گوشیمو ندیدی
_نمیدونم شاید اونجا باشه (اشاره به کنار تلوزیون)
+باشه
چیزی تو دیدت نبود به زور میتونستی ببینی و رفتی گوشیتو برداشتی میخواستی بری و با جونگین برخورد کردی و هر دوتون پخش زمین شدید .... اما حس کردی جایی خیلی بدی افتادی ... درسته رو پای جونگین بود ... و دستت هم روی جای خیلی بدی بود
_آخ .. ا.ت حواست کجاست داغونم کردی
+اوه .. ببخشید جونگین خوبی
میخوستی از روی جونگین بلند شی اما جونگین مانعت شد
_بیب کجا با این عجله ؟
+جونگین ؟.. حالت خوبه ؟
_ اه بیب ... وقتشه که تاوان کاری که کردی رو پس بدی و...



بقیش با ذهن خودتون
از همین جا بگم بچه ی پاکیم ..

نظرتون ؟