p7ایدل شکسته
(یونگی)
حوصلم سر رفته بود و هنوز هم اهنگی ک ا/ت زد توی گوشم میپیچید و سعی کردم حواسمو با چرخیدن توی گوشی پرت کنم اما نمیشد این اولین باری بود ک ا/ت با من حرف زده بود فرد ساکتی بود هیچی ازش نمیدونستم کم کم بوی غذا داشت مستم میکرد دیگه همش چشمم ب اشپزخونه بود ک دیدم ا/ت اومد بیرون و نگاهمو دزدیدم
-ناهار اماده رو میزه
و از جلوم رد شد و رفت سمت اتاقش ..بلند شدم و گفتم پاشو خودتم بخور
+من....
-بشین سر میز
پوفی کشید و خودشو تلپی انداخت رو صندلی ی لیوان برداشتم و براش نوشیدنی ریختم و جلوش گذاشتم و نشستم چند لقمه غذا خوردم ...باید اعتراف کنم واقعا دستپخت خوبی داشت ..اون بیشتر با غذاش بازی میکررد و نمیخوررد ...بعد از چند لقمه چاپستیکم رو پایین گذاشتم و بهش نگاه کردم نگاهش پایین بود
-خب..چند وقته پیانو میزنی ؟
+ازبچگیم
_این قطعه رو چجوری یاد گرفتی
مکث کرد...
+خودم یاد گرفتم
ناباورانه سرمو تکون دادم
_من هیچکشو ندیدم ک این قطعه رو بزنه یا یاد بده اون وقت تو میتونیی بزنی ؟
(ا/ت)
چی باید بهش میگفتم ؟اینکه من یه ایدل شکست خوردم و گروهم ب خاطر من نابود شد و این اهنگو ب عنوان اخرین اهنگ برای فن هام نوشتم؟اهنگی ک هیچکی نتونه کاورش کنه و ییه راهی برای وصل شدن ب دریمر هام باشه؟نمیدونم چرا ولی جوابی ک از دهنم پرید اصلا با چیزی ک میخواستم بگم یکیی نبود
+خودت دیدی ک جلوت زدم ولی باور نداری ک میتونم بزنم ؟
معلوم بود یکه حورده ولی سعی کرد ب روی خودش نیاره وقتی دوباره صحبت صداش اروم بود
-مسئله ایین نیست من دیدم ک زدی ولی یاد گرفتنش مشکل نبود ؟
وقتی چیزی نگفتم دوباره گفت
-تا قبل از این ندیده بودم پیانو بزنی
+شاید چون زیاد خونه نبودی
ااهه ا.ت خفه ششو دیگگه (تو دلش)
یونگی ساکت شده بود ولی نگاه خیره اشو حس میکردم سرمو پایین تر انداختم
+ببخشید من زیاد حالم خوب نیس
سرشو تکون داد
-اره معلومه
سرخ شدم و خودمو ب غذام مشغول کردم ولی اشتها نداشتم
میگم چرا حمایتا اینقد کمه؟
حوصلم سر رفته بود و هنوز هم اهنگی ک ا/ت زد توی گوشم میپیچید و سعی کردم حواسمو با چرخیدن توی گوشی پرت کنم اما نمیشد این اولین باری بود ک ا/ت با من حرف زده بود فرد ساکتی بود هیچی ازش نمیدونستم کم کم بوی غذا داشت مستم میکرد دیگه همش چشمم ب اشپزخونه بود ک دیدم ا/ت اومد بیرون و نگاهمو دزدیدم
-ناهار اماده رو میزه
و از جلوم رد شد و رفت سمت اتاقش ..بلند شدم و گفتم پاشو خودتم بخور
+من....
-بشین سر میز
پوفی کشید و خودشو تلپی انداخت رو صندلی ی لیوان برداشتم و براش نوشیدنی ریختم و جلوش گذاشتم و نشستم چند لقمه غذا خوردم ...باید اعتراف کنم واقعا دستپخت خوبی داشت ..اون بیشتر با غذاش بازی میکررد و نمیخوررد ...بعد از چند لقمه چاپستیکم رو پایین گذاشتم و بهش نگاه کردم نگاهش پایین بود
-خب..چند وقته پیانو میزنی ؟
+ازبچگیم
_این قطعه رو چجوری یاد گرفتی
مکث کرد...
+خودم یاد گرفتم
ناباورانه سرمو تکون دادم
_من هیچکشو ندیدم ک این قطعه رو بزنه یا یاد بده اون وقت تو میتونیی بزنی ؟
(ا/ت)
چی باید بهش میگفتم ؟اینکه من یه ایدل شکست خوردم و گروهم ب خاطر من نابود شد و این اهنگو ب عنوان اخرین اهنگ برای فن هام نوشتم؟اهنگی ک هیچکی نتونه کاورش کنه و ییه راهی برای وصل شدن ب دریمر هام باشه؟نمیدونم چرا ولی جوابی ک از دهنم پرید اصلا با چیزی ک میخواستم بگم یکیی نبود
+خودت دیدی ک جلوت زدم ولی باور نداری ک میتونم بزنم ؟
معلوم بود یکه حورده ولی سعی کرد ب روی خودش نیاره وقتی دوباره صحبت صداش اروم بود
-مسئله ایین نیست من دیدم ک زدی ولی یاد گرفتنش مشکل نبود ؟
وقتی چیزی نگفتم دوباره گفت
-تا قبل از این ندیده بودم پیانو بزنی
+شاید چون زیاد خونه نبودی
ااهه ا.ت خفه ششو دیگگه (تو دلش)
یونگی ساکت شده بود ولی نگاه خیره اشو حس میکردم سرمو پایین تر انداختم
+ببخشید من زیاد حالم خوب نیس
سرشو تکون داد
-اره معلومه
سرخ شدم و خودمو ب غذام مشغول کردم ولی اشتها نداشتم
میگم چرا حمایتا اینقد کمه؟
۷.۵k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.