☆تک پارتی☆
☆تک پارتی☆
pirt: 2
وقتی زنگ کلاس خورد رفتم سره کلاس آزمونم رو تمام کردم اقای معلم گفت 👇🏻
معلم: آیو جان حواست باشه بچها تقلب نکنن
آیو: چشم استاد
وقتی داشتم به بچها نگاه میکردم جونگکوک بهم نگاه میکرد بهش گفتم 👇🏻
آیو: سرت تو برگه باشه
جونگکوک: نمیخوام
آیو: باشه خودت خاستی
جونگکوک: غلط کردم...
آیو: افرین
زنگ خونه خورد منم رفتم سواره ماشین بشم که جونگکوک درو باز کرد منم بهش نگاه کردم بهش گفتم 👇🏻
آیو: دیونه ای
جونگکوک: خو دیونه تو ام
آیو: (لبخند) دیونه
رفتم خونه منو نامجون رفتیم تو اوتاق و بهم گفت👇🏻
نامجون: آیو اون پسره کیه (عصبانی)
آیو: نمیدونم والا
رفتم تو اوتاقم به جونگکوک فکر کردم با خودم گفتم 👇🏻
آیو: (خجالتی) اون پسر خیلی دیونست چرا سره امتحان بهم بد نگاه میکرد؟
اوفففف اوفففف خسته شدم خدایا کمتر خوشگلم میکردی همه دنباله من هستن
مامانم بزرگم گفت 👇🏻
م.گ: آیو نامجون سریع بیاد پایین غذا امادست
نامجون: الان میایم
آیو: الان میایم
رفتیم پایین غذا بخوریم که جونگکوک بهم پیام داد
☆پارت بعدی رو میزارم که لایک کنید☆
#جونگکوک #بی_تی_اس #فیک #داستان
#فیک_از_جونگکوک
pirt: 2
وقتی زنگ کلاس خورد رفتم سره کلاس آزمونم رو تمام کردم اقای معلم گفت 👇🏻
معلم: آیو جان حواست باشه بچها تقلب نکنن
آیو: چشم استاد
وقتی داشتم به بچها نگاه میکردم جونگکوک بهم نگاه میکرد بهش گفتم 👇🏻
آیو: سرت تو برگه باشه
جونگکوک: نمیخوام
آیو: باشه خودت خاستی
جونگکوک: غلط کردم...
آیو: افرین
زنگ خونه خورد منم رفتم سواره ماشین بشم که جونگکوک درو باز کرد منم بهش نگاه کردم بهش گفتم 👇🏻
آیو: دیونه ای
جونگکوک: خو دیونه تو ام
آیو: (لبخند) دیونه
رفتم خونه منو نامجون رفتیم تو اوتاق و بهم گفت👇🏻
نامجون: آیو اون پسره کیه (عصبانی)
آیو: نمیدونم والا
رفتم تو اوتاقم به جونگکوک فکر کردم با خودم گفتم 👇🏻
آیو: (خجالتی) اون پسر خیلی دیونست چرا سره امتحان بهم بد نگاه میکرد؟
اوفففف اوفففف خسته شدم خدایا کمتر خوشگلم میکردی همه دنباله من هستن
مامانم بزرگم گفت 👇🏻
م.گ: آیو نامجون سریع بیاد پایین غذا امادست
نامجون: الان میایم
آیو: الان میایم
رفتیم پایین غذا بخوریم که جونگکوک بهم پیام داد
☆پارت بعدی رو میزارم که لایک کنید☆
#جونگکوک #بی_تی_اس #فیک #داستان
#فیک_از_جونگکوک
۴.۳k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.