فیک کوک پارت ۱
مامان بورام : م.ب
بابای بورام :ب.ب
کوک :-
بورام :+
زن کوک :@
م.ب : بوراممم کجاییی اومدن بیا دیگه .. ببخشید واقعا
+اوپااااااا
@ایش
-انیو فسقلی
+اوپا بیا بریم میخوام یه چیزی نشونت بدن
ب.ب : بچه جون داداشم و اذیت نکن
-اشکال نداره چی میخواستی نشونم بدی
تو اتاق
+خب چشمتون ببند
-( خنده ریز )
+آماده … تاداااااااا
-خدای من این چقدر قشنگه
بورام ویو
وقتی داشت درمورد تابلو نقاشیم حرف میزد محو چشماش شده بودم
چرا داره میاد سمتم هممم فکر کنم میخواد بوس..
-چرا اینجوری نگام میکنی
+چی .. ها .. اها خب تو فکر بودم همین
-حالا چرا سرخ میشی بیب
+بریم پایین دیگه بقیه منتظرن
سر شام
@عزیزم اونو میدی
+بیا ( تو تخم چشای هم زل زدن )
@ممنون
ممکن بود با لبخند به هم نگاه کنن ولی هیچکس نمیتونست دشمنی بین اون دورو تشخیص بده
مادربزرگ بورام : بورام جون اینروزا چیکار میکنی خیلی وقته ندیدمت
+خب راستش من برای کار مدلینگ اودیشن دادم و تا هفته آینده جوابش رو میدن
مادربزرگ بورام : اوو چقدر خوب منم وقتی جوون بودم برای مجله های مدلینگ کار میکردم
+نمیدونستم امووووو پس فکر کنم بتونم ازتون کلیی کمک بگیرم
مادربزرگ بورام: البته خوشگل خانم
+اه ببخشد .. بادید جواب بدم
…
+ بله
/کوفت
+چیکارم داشتی
/میگم امشب یه پارتی گرفتم میای
+تو فقط لازمه بگی پارتی تا من اونجا باشم
+ساعت چنده
/۸ اینطورا اینجا باش
+ اوکی میبینمت کره خر
/بای چصوی من
+ببخشید
…
+عموووو (با خنده )
-جونننم
+میگم امشب دوستم پارتی گرفته تو هم میای
@البته که میایم مگه نه عزیزم
-ام باشه ساعت
+۸ اینجا باش باهم بریم
-باشه فسقلی خدافظ
م و ب . ب : شیطونک
+خب مادر پدر گرامی من دیگه برم حاضر شم بای بای بوس بهتون
بابای بورام :ب.ب
کوک :-
بورام :+
زن کوک :@
م.ب : بوراممم کجاییی اومدن بیا دیگه .. ببخشید واقعا
+اوپااااااا
@ایش
-انیو فسقلی
+اوپا بیا بریم میخوام یه چیزی نشونت بدن
ب.ب : بچه جون داداشم و اذیت نکن
-اشکال نداره چی میخواستی نشونم بدی
تو اتاق
+خب چشمتون ببند
-( خنده ریز )
+آماده … تاداااااااا
-خدای من این چقدر قشنگه
بورام ویو
وقتی داشت درمورد تابلو نقاشیم حرف میزد محو چشماش شده بودم
چرا داره میاد سمتم هممم فکر کنم میخواد بوس..
-چرا اینجوری نگام میکنی
+چی .. ها .. اها خب تو فکر بودم همین
-حالا چرا سرخ میشی بیب
+بریم پایین دیگه بقیه منتظرن
سر شام
@عزیزم اونو میدی
+بیا ( تو تخم چشای هم زل زدن )
@ممنون
ممکن بود با لبخند به هم نگاه کنن ولی هیچکس نمیتونست دشمنی بین اون دورو تشخیص بده
مادربزرگ بورام : بورام جون اینروزا چیکار میکنی خیلی وقته ندیدمت
+خب راستش من برای کار مدلینگ اودیشن دادم و تا هفته آینده جوابش رو میدن
مادربزرگ بورام : اوو چقدر خوب منم وقتی جوون بودم برای مجله های مدلینگ کار میکردم
+نمیدونستم امووووو پس فکر کنم بتونم ازتون کلیی کمک بگیرم
مادربزرگ بورام: البته خوشگل خانم
+اه ببخشد .. بادید جواب بدم
…
+ بله
/کوفت
+چیکارم داشتی
/میگم امشب یه پارتی گرفتم میای
+تو فقط لازمه بگی پارتی تا من اونجا باشم
+ساعت چنده
/۸ اینطورا اینجا باش
+ اوکی میبینمت کره خر
/بای چصوی من
+ببخشید
…
+عموووو (با خنده )
-جونننم
+میگم امشب دوستم پارتی گرفته تو هم میای
@البته که میایم مگه نه عزیزم
-ام باشه ساعت
+۸ اینجا باش باهم بریم
-باشه فسقلی خدافظ
م و ب . ب : شیطونک
+خب مادر پدر گرامی من دیگه برم حاضر شم بای بای بوس بهتون
۱۱.۲k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.