پارت ۲۹
پارت ۲۹
***
رفتم تيمارستان تا با دکتر کوک حرف بزنم
به محض رسیدن دکتر رو دیدم
تصمیمو گرفته بودم باید کوک رو از اونجا بیرون می اوردم رفتم سمتش
+ سلام
= اوه خانم ا/ت اینجا چیکار میکنید ؟
+ می خواستم باهاتون صحبت کنم البته اگر وقت دارید
= البته بفرمایید بریم تو اتاقم تا باهم راحت تر صحبت کنیم
رفتیم تو اتاق من روی صندلی نشستم و اون هم روی صندلی خودش
= خوب بفرمایید گوشم با شماست
+ من میخواستم راجب بهبودی بیمارم جانگ کوک باهاتون صحبت کنم
= بسیار خوب مشتاقم که حرف هاتونو بشنوم
+ دکتر از نظر من جانگ کوک سلامت روانی و عقلی کامل رو داره
= میتونم بپورسم تو چند جلسه به این نتیجه رسیدید ،
+ ده جلسه
= میخوایید بگید که تو ده جلسه به این نتیجه رسیدید ؟
+ بله من از هر نظر سلامت ایشون رو تضمین میکنم
= ولی من همچین فکری نمی کنم
+ ولی جانگ کوک بیمار من بوده و من فک میکنم بتونه به آغوش جامعه برگرده
= یعنی باور کنم که ایشون هیپنوتیزمتون نکرده ؟
شاید این حرفش درست بود من نمی تونستم این واقیعت رو قبول کنم
+ منظورتون چیه دکتر
= خودتون میدونید جانگ کوک بیمار مرموزیه و بنظرم هر وقت هجده جلسه تون تموم شد دوباره باهم حرف میزنیم و آزمایشاتی در خصوص سلامتی ایشون میگیرم
+ بسیار خوب بعد از هجده جلسه دوباره مزاحمتون میشم
بلند شدم و به سمت در رفتم
= موفق باشید
لبخندی زدم و از اتاق بیرون اومدم
هر طوری شده باید این هجده جلسه هر چه زود تر تموم کنم
گوشیمو دستم گرفتم و چشم به پیام تهیوتگ خورد " عزیزم میکنم اون شب عصبی بودی ولی خوام بدونی که هر مشکلی داری میتونی بگی ما هنوز هم تو رابطه هستیم مگه نه ؟"
نمی دونم چی باید بهش بگم بگم دیگه بهت حسی ندارم یا دیگه دوست ندارم باید چیکار کنم تهیونگ لایق این رفتار نیست تهیونگ تو تمام شرایت سخت پیشم بوده و باهاش خاطرات خوبی داشتم ولی الان حسم بهش تغیر کرده و از همه مهم تر من کوک رو دوست دارم
باید فکر کنم ولی زمانم کمه با کلافگی دستم رو رو صورتم کشیدم و رفتم خونه نیاز به استراحت و خواب داشتم پس رفتم خوابیدم ....
پایان پارت ۲۹
لطفا لایک کنید ♥️🙏
***
رفتم تيمارستان تا با دکتر کوک حرف بزنم
به محض رسیدن دکتر رو دیدم
تصمیمو گرفته بودم باید کوک رو از اونجا بیرون می اوردم رفتم سمتش
+ سلام
= اوه خانم ا/ت اینجا چیکار میکنید ؟
+ می خواستم باهاتون صحبت کنم البته اگر وقت دارید
= البته بفرمایید بریم تو اتاقم تا باهم راحت تر صحبت کنیم
رفتیم تو اتاق من روی صندلی نشستم و اون هم روی صندلی خودش
= خوب بفرمایید گوشم با شماست
+ من میخواستم راجب بهبودی بیمارم جانگ کوک باهاتون صحبت کنم
= بسیار خوب مشتاقم که حرف هاتونو بشنوم
+ دکتر از نظر من جانگ کوک سلامت روانی و عقلی کامل رو داره
= میتونم بپورسم تو چند جلسه به این نتیجه رسیدید ،
+ ده جلسه
= میخوایید بگید که تو ده جلسه به این نتیجه رسیدید ؟
+ بله من از هر نظر سلامت ایشون رو تضمین میکنم
= ولی من همچین فکری نمی کنم
+ ولی جانگ کوک بیمار من بوده و من فک میکنم بتونه به آغوش جامعه برگرده
= یعنی باور کنم که ایشون هیپنوتیزمتون نکرده ؟
شاید این حرفش درست بود من نمی تونستم این واقیعت رو قبول کنم
+ منظورتون چیه دکتر
= خودتون میدونید جانگ کوک بیمار مرموزیه و بنظرم هر وقت هجده جلسه تون تموم شد دوباره باهم حرف میزنیم و آزمایشاتی در خصوص سلامتی ایشون میگیرم
+ بسیار خوب بعد از هجده جلسه دوباره مزاحمتون میشم
بلند شدم و به سمت در رفتم
= موفق باشید
لبخندی زدم و از اتاق بیرون اومدم
هر طوری شده باید این هجده جلسه هر چه زود تر تموم کنم
گوشیمو دستم گرفتم و چشم به پیام تهیوتگ خورد " عزیزم میکنم اون شب عصبی بودی ولی خوام بدونی که هر مشکلی داری میتونی بگی ما هنوز هم تو رابطه هستیم مگه نه ؟"
نمی دونم چی باید بهش بگم بگم دیگه بهت حسی ندارم یا دیگه دوست ندارم باید چیکار کنم تهیونگ لایق این رفتار نیست تهیونگ تو تمام شرایت سخت پیشم بوده و باهاش خاطرات خوبی داشتم ولی الان حسم بهش تغیر کرده و از همه مهم تر من کوک رو دوست دارم
باید فکر کنم ولی زمانم کمه با کلافگی دستم رو رو صورتم کشیدم و رفتم خونه نیاز به استراحت و خواب داشتم پس رفتم خوابیدم ....
پایان پارت ۲۹
لطفا لایک کنید ♥️🙏
۳.۶k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.