فرشته هزار بال part ⁹
ویو جیمین:
وقتی رفتیم توی کلبه
همردمون توی [🫂] هم خوابیدیم
دیگه دم دمای صبح بود ک
بیدار شدم ا/ت هم بیدار کردم
تا باهم به راه ادامه بدیم
یکم مونده بود تا به دریچه برسیم
دیدیم هنوز باز نشده
ا/ت حالش بد شد گفتم یکم بشینه
بهش یکم اب دادم بهتر شد
بهش گفتم بریم تو کلبه ک گف نه
2 ساعت اینا بود اونجا بودیم
دیگه ا/ت داشت خسته میشد
[🤚] گرفتم و رفتیم توی کلبه
.
.
ویو ا/ت:
رفته بودیم پیش دریچه
دیگه خسته شده بودم با جیمین برگشتیم توی کلبه
استراحت میکردم چون فردا روز اخریه ک همو میبینیم
خیلی دلم گرفته بود و دلم گریه میخواست
همش ناراحت بودم
جیمین. چی شده چرا انقدر ناراحتی؟!
ا/ت. هققققق فردا قراره از هم جدا شیم
جیمین. گریه نکن ا/ت
ا/ت. هققققق من ازت خوشم میاد جیمین
جیمین. منم ازت خوشم میاد ولی باید بری اینجا جای امنی نیست
ا/ت. قول میدی رفتم مراقب خودت باشی؟
جیمین. اره قول میدم
.
.
ویو جیمین:
وقتی اونطوری باهام حرف میزد
[ 🫂 ] کردم داشت شب میشد
دیگه کم کم باید میخوابیدیم
ساعت نزدیکای 12 شب بود ک حمله شد بهمون...
.
.
.
.
خماری😐
ببخشید کم شد
پارت اخر بعد شرط اپ میشه
شرط: 30 لایک
وقتی رفتیم توی کلبه
همردمون توی [🫂] هم خوابیدیم
دیگه دم دمای صبح بود ک
بیدار شدم ا/ت هم بیدار کردم
تا باهم به راه ادامه بدیم
یکم مونده بود تا به دریچه برسیم
دیدیم هنوز باز نشده
ا/ت حالش بد شد گفتم یکم بشینه
بهش یکم اب دادم بهتر شد
بهش گفتم بریم تو کلبه ک گف نه
2 ساعت اینا بود اونجا بودیم
دیگه ا/ت داشت خسته میشد
[🤚] گرفتم و رفتیم توی کلبه
.
.
ویو ا/ت:
رفته بودیم پیش دریچه
دیگه خسته شده بودم با جیمین برگشتیم توی کلبه
استراحت میکردم چون فردا روز اخریه ک همو میبینیم
خیلی دلم گرفته بود و دلم گریه میخواست
همش ناراحت بودم
جیمین. چی شده چرا انقدر ناراحتی؟!
ا/ت. هققققق فردا قراره از هم جدا شیم
جیمین. گریه نکن ا/ت
ا/ت. هققققق من ازت خوشم میاد جیمین
جیمین. منم ازت خوشم میاد ولی باید بری اینجا جای امنی نیست
ا/ت. قول میدی رفتم مراقب خودت باشی؟
جیمین. اره قول میدم
.
.
ویو جیمین:
وقتی اونطوری باهام حرف میزد
[ 🫂 ] کردم داشت شب میشد
دیگه کم کم باید میخوابیدیم
ساعت نزدیکای 12 شب بود ک حمله شد بهمون...
.
.
.
.
خماری😐
ببخشید کم شد
پارت اخر بعد شرط اپ میشه
شرط: 30 لایک
۲۷.۲k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.