𝐼 𝑤𝑖𝑠ℎ 𝑡ℎ𝑒 𝑙𝑖𝑒𝑠 𝑤𝑒𝑟𝑒 𝑡𝑟𝑢𝑒
𝐼 𝑤𝑖𝑠ℎ 𝑡ℎ𝑒 𝑙𝑖𝑒𝑠 𝑤𝑒𝑟𝑒 𝑡𝑟𝑢𝑒
p:ادامه𝟔
بلاخره روز موعود فرا میرسه و همه ی کسایی که قرار بود بیان جمع شده بودن و همه همدیگه رو میشناختن. به جز ا/ت که فقط خودش و هیون جونگ و جونگکوک رو اونجا میشناخت البته یه چند نفری هم آشنا میزدنا. هیون جونگ همه اونا رو قبل به ا/ت معرفی کرده بود ولی ا/ت هیچکدوم رو یادش نمونده بود.
همه حرفاشون رو میزدن و هیون جونگ مسئولیت این یکی رو به عهده ا/ت گذاشته بود خلاصه که ا/ت هم حرفاش رو زد و این رو هم گفت که باید به یه شرکت دیگه برای کلکسیون جدید زمستانی که میخواد آماده کنه، برای کمک احتیاج دارن چون آمادگی کافی رو واسه این تغییر نداره.
یوجین خیلی آروم تقریبا درگوش جونگکوک گفت:" شنیدی؟ وضع اونا هم خیلی خوب نیست."
جونگکوک انگار با حرف زدن جین تازه به خودش اومده بود:" ها؟ کی؟ چی گفته؟"
یوجین:" چرا هیچی نمیشنوی پس چی رو داری نگاه میکنی؟"
جونگکوک:" چرا شنیدم"
یوجین چشماش رو چرخوند:" آره جون خودت."
﹏﹏﹏﹏﹏
یک روز از اون روز گذشته بود ولی هنوز کسی برای همکاری واسهی شرکت ا/ت حرفی نزده بود. به درخواست ا/ت قرار بود دو روز دیگه هم اونجا بمونن، چون میخواست همه جاهای اطراف رو بگرده
امروز هم تنهایی رفته بود ساحل که نزدیک هتل بود. قصد نداشت داخل آب بره پس یه لباس ساحلی ساده پوشید. روی شن و ماسه ها نشسته بود. وقتی موج آب با پاهاش برخورد میکرد. احساس خوبی بهش دست میداد چشماش رو بسته بود و فقط به صدای آب گوش میداد، آرامش خیلی خاصی گرفته بود. یهو یادش اومد الان یکساعت هم بیشتره که اونجاست، ضد آفتاب رو برداشت و اول کرم رو روی پاهاش پخش میکرد.
جونگکوک هم واسه اینکه نفسی تازه کنه و تنی به آب بزنه به همونجا رفته بود
با پاهای برهنه کمی همون اطراف چرخید تا اینکه چشمش به ا/ت افتاد. سرشو چرخوند و لبشو گاز گرفت" نباید اینجوری میدیدمش"
ا/ت بعد از پاهاش، کرم رو به گردنش، شونه هاش و همینطور سعی میکرد به قسمتی از پشتش که لخت بود هم بزنه.
جونگکوک تمام مدت غرق نگاه کردن به ا/ت بود، تصمیم گرفت جلو بره و یکم باهاش حرف بزنه.
جونگکوک:" کمک میخوای؟"
سرشو چرخوند و دوباره چهره آشنای جونگکوک رو دید."نه!"
جونگکوک خم شد و موهای باز ا/ت رو که پشتش پخش شده بودن کنار زد." اول باید موهات رو ببندی اینجوری اذیتت میکنن."
ا/ت واکنش سریعی نشون داد. خیلی زود بلند شد تا لمس های جونگکوک ادامه دار نشه.
ولی چون نشسته بود دامنش به پاهاش خیلی نزدیک بود. پاش به دامنش گیر کردو تعادلش بهم خورد. جونگکوک بازوش رو نگه داشت تا نیوفته." تو نمیخوای من لمست کنم ولی همه چیز طوری پیش میره که این اتفاق بیوفته..."
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #K_pop #Bangtan #ARMY
#بی_تی_اس #کیپاپ #فیک #جونگکوک #آرمی #بنگتن #کیپاپر #کیدراما
p:ادامه𝟔
بلاخره روز موعود فرا میرسه و همه ی کسایی که قرار بود بیان جمع شده بودن و همه همدیگه رو میشناختن. به جز ا/ت که فقط خودش و هیون جونگ و جونگکوک رو اونجا میشناخت البته یه چند نفری هم آشنا میزدنا. هیون جونگ همه اونا رو قبل به ا/ت معرفی کرده بود ولی ا/ت هیچکدوم رو یادش نمونده بود.
همه حرفاشون رو میزدن و هیون جونگ مسئولیت این یکی رو به عهده ا/ت گذاشته بود خلاصه که ا/ت هم حرفاش رو زد و این رو هم گفت که باید به یه شرکت دیگه برای کلکسیون جدید زمستانی که میخواد آماده کنه، برای کمک احتیاج دارن چون آمادگی کافی رو واسه این تغییر نداره.
یوجین خیلی آروم تقریبا درگوش جونگکوک گفت:" شنیدی؟ وضع اونا هم خیلی خوب نیست."
جونگکوک انگار با حرف زدن جین تازه به خودش اومده بود:" ها؟ کی؟ چی گفته؟"
یوجین:" چرا هیچی نمیشنوی پس چی رو داری نگاه میکنی؟"
جونگکوک:" چرا شنیدم"
یوجین چشماش رو چرخوند:" آره جون خودت."
﹏﹏﹏﹏﹏
یک روز از اون روز گذشته بود ولی هنوز کسی برای همکاری واسهی شرکت ا/ت حرفی نزده بود. به درخواست ا/ت قرار بود دو روز دیگه هم اونجا بمونن، چون میخواست همه جاهای اطراف رو بگرده
امروز هم تنهایی رفته بود ساحل که نزدیک هتل بود. قصد نداشت داخل آب بره پس یه لباس ساحلی ساده پوشید. روی شن و ماسه ها نشسته بود. وقتی موج آب با پاهاش برخورد میکرد. احساس خوبی بهش دست میداد چشماش رو بسته بود و فقط به صدای آب گوش میداد، آرامش خیلی خاصی گرفته بود. یهو یادش اومد الان یکساعت هم بیشتره که اونجاست، ضد آفتاب رو برداشت و اول کرم رو روی پاهاش پخش میکرد.
جونگکوک هم واسه اینکه نفسی تازه کنه و تنی به آب بزنه به همونجا رفته بود
با پاهای برهنه کمی همون اطراف چرخید تا اینکه چشمش به ا/ت افتاد. سرشو چرخوند و لبشو گاز گرفت" نباید اینجوری میدیدمش"
ا/ت بعد از پاهاش، کرم رو به گردنش، شونه هاش و همینطور سعی میکرد به قسمتی از پشتش که لخت بود هم بزنه.
جونگکوک تمام مدت غرق نگاه کردن به ا/ت بود، تصمیم گرفت جلو بره و یکم باهاش حرف بزنه.
جونگکوک:" کمک میخوای؟"
سرشو چرخوند و دوباره چهره آشنای جونگکوک رو دید."نه!"
جونگکوک خم شد و موهای باز ا/ت رو که پشتش پخش شده بودن کنار زد." اول باید موهات رو ببندی اینجوری اذیتت میکنن."
ا/ت واکنش سریعی نشون داد. خیلی زود بلند شد تا لمس های جونگکوک ادامه دار نشه.
ولی چون نشسته بود دامنش به پاهاش خیلی نزدیک بود. پاش به دامنش گیر کردو تعادلش بهم خورد. جونگکوک بازوش رو نگه داشت تا نیوفته." تو نمیخوای من لمست کنم ولی همه چیز طوری پیش میره که این اتفاق بیوفته..."
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #K_pop #Bangtan #ARMY
#بی_تی_اس #کیپاپ #فیک #جونگکوک #آرمی #بنگتن #کیپاپر #کیدراما
۹.۳k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.